آقاي عباس رحمانیان- همرزم شهید :
گرهی به کارم افتاده بود. به شهید عباس متوسل شدم و از او خواستم که اگر به مصلحت من است، گره گشایی کند و مشکلم را حل کند. گاهگاه به نیت او نماز مستحبی و قرآن می خواندم.
یک شب در عالم رویا دیدم که در بین الحرمین هستم. ناگهان هوا تاریک شد. به اطراف نگاه کردم، اما کسی را ندیدم. ترس در وجودم رخنه کرده بود. در تاریکی هر طور که بود خودم را به حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) رساندم. دیدم دارند درِ حرم را می بندند. ناگهان کسی از داخل حرم صدا زد که دست نگه دارید! در را نبندید!. دستی از حرم بیرون آمد و دست مرا گرفت و به داخل حرم برد. سرم را که بلند کردم، دیدم عباس دانشگر است. از شدت عشق و علاقه ای که به هم داشتیم یکدیگر را در آغوش گرفتیم. در حین احوالپرسی ناگهان از خواب بیدار شدم. با دیدن این خواب امیدوار شدم که مشکلم حل می شود و همین طور هم شد.
📗 کتاب تاثیر نگاه شهید
#خاطرات_صوتی🎶
#کربلا
#شهید_عباس_دانشگر
🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد
💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا
#موسسه_شهید_دانشگر
🌷🏴
💠
@shahiddaneshgar