۳۷
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش اول
محبت شهید به همکاران
...بعد از احوالپرسی گفتم آشنایی با شهید عباس من را کشانده به تلاش برای ورود به دانشگاه امامحسین(علیهالسلام). لطفاً سر مزار شهید برای من دعا کنید تا به هدفم برسم. در کمال ناباوری گفتند که «اتفاقاً الان دارم میرسم سر مزار عباس.»
گفتم: «۲۷ تیر تولدمه و امروز ۲۰ تیره. من هدیۀ تولدم رو از عباس میخوام.»
گفت: «انشاءالله.» بعد کلی التماس دعا گفتم و خداحافظی کردم.
شش روز گذشت. روز ۲۶تیر۱۳۹۷ حوالی ساعت ۵ عصر گوشیام زنگ خورد. شماره خصوصی بود. با تعجب جواب دادم. گفتند: «فردا به گزینش سپاه بیا.» باورم نمیشد. دقیقاً روز تولدم شهید عباس هدیهام را فرستاد. فردایش وقتی رفتم گزینش، فردی که مشخصات شناسنامهایام را بررسی میکرد، گفت: «چقدر خوششانسی که روز تولدت اومدی!» توی دلم گفتم: خوششانسی من رفاقت با شهید عباس بود که لطف خداوند و ائمه اطهار(علیهمالسلام) شامل حالم شد.
وارد دانشگاه امامحسین(علیهالسلام) شدم. در محوطۀ دانشگاه در چندین نقطه عکس شهید عباس نصب است. در مدت دورۀ آموزشی که در دانشگاه بودم، هرجا عکس شهید را میدیدم برای شادی روحش صلوات میفرستادم.
علاقه به شهید عباس باعث شد به فکر برگزاری یک مراسم در شهرستان دزفول بیفتم. پیگیریها نتیجه داد و توانستیم با حضور فرماندهان سپاه و مسئولان شهر مراسم باشکوهی برای شهید بگیریم. در آن برنامه، جوانان زیادی با شهید عباس آشنا شدند. امیدوارم بتوانم رهرو راستین راه شهدا باشم و در این مسیر ثابتقدم بمانم...
📗
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯