۲۳۵
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
3⃣بخش سوم
🔸️محبت شهید به خواهران
💠 با توکل بر خدا و با دل عاشورایی و اطمینان قلبی راهی عتبات عالیات شدم و حال من در قطعهای از بهشت، خیابان رؤیایی بینالحرمین! میگویند وقتی وارد شهر کربلا میشوی ساعات و لحظههای حضور داخل کربلا جزو عمر آدم حساب نمیشود. بعد از کربلا به نجف اشرف رهسپار شدم. بعد از زیارت حرم مطهر امامعلی(علیهالسلام)، راهی قبرستان وادیالسلام شدم برای زیارت قبر شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری. در حال رازونیاز بر سر قبر شهید بودم. عکسهایی که بر درودیوار اطراف مزار نصب شده بود، نظرم را جلب کرد. خدایا! باورم نمیشد! عکسی در میان عکسها طنازی میکرد و آن عکس شهید عباس دانشگر بود!
آری! همانطور که شهید مرا به این سفر فراخواندند، خود نیز قدمبهقدم در سفر همراهم بودند. در همان لحظه آیهای از قرآن در ذهنم تداعی شد: ((وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ))؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگاناند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. . آلعمران، ۱۶۹.
📗
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯