برای سیف که چهار ماه پای لبتاب بود!! سیف، رفیق نخبه عراقی است. آمده بود مشهد، زنگ زد. رفتم به زیارتش. از روز هفت اکتوبر، خواب به چشم ندارد، میگوید در این چند ماه یک‌ شماره چشمهایش ضعیف تر شده! برای اینکه بتواند شبانه روزی جهاد کند، دخترانش را در شهر دیگری ثبت نام کرده و روزی چهارده ساعت پای لبتاب است. در این مدت، سه کتاب را که جمعا بیش از هزار صفحه است به اتمام رسانده. همه کارهای تحقیقاتی را خودش انجام داده، با کمک نرم افزارهای مترجم، اخبار غغغغزه را به زبان های مختلف دنبال کرده! «طوفان اقصی رسوایی عالم غربی» اسم کتاب اول اوست و دو کتاب دیگر هم در زمینه معرفی خبرنگاران و شخصیتهای اثرگذار این چندماه نوشته است. برای تکمیل بسیاری از این تحقیقات، با شخصیت های جهانی مرتبط شده و صحبت کرده! به این اکتفا نکرده و با جمعی از جوانان عراقی، حرکتی به زبان عبری در صفحات دشمنان، آغاز کرده اند و دلهای زایونییستها را لرزانده اند‌. باز هم کافی نبوده و یک سفر هم به لبنان رفته و تلاش کرده در عملیات‌های آنجا مشارکت کند که طبیعتاً محدودیت داشته است. چنان خودش را به آب و آتش زده که انگار فرزندان خودش در غغغغغزه اند؛ میگوید دائم چشممان اشک است. مجاهدت حقیقی سیف شرمنده ام کرد که چقدر امکان برای تلاش و فعالیت و مجاهدت وجود دارد ‌و‌داشته و مثل من خودمان را مشغول حداقل های رفع تکلیفی کردیم. آدم حواس جمعی است و دلیل این اهمیت را بخوبی میفهمد بجز اینکه انسانیت او زنده و زلال است و ازرنج مسلمان خواب ندارد؛ میگفت، این حادثه می تواند شروع شکست اساسی تمدن غربی باشد و پایان غرب یعنی آغاز شرق ... @komeilihosein