۴ شب که اومد بهش گفتم و خیلی ناراحت شد گفت باید از اول میگفتی اذیتت میکنن خیالت راحت من مواظبتم، زنگ زد با خانواده ش دعوا کرد که چرا دخالت کردید و من زنم رو دوس دارم حق ندارید بیاید اینجا اوناهم شروه کردن به دعوا و فحاشی اما بازم شوهرم سر حرفش موند گفت گسی که به زنم احترام نذاره رو نمیخوام و براش ارزشی قائل نیستم یک هفته گذشت و همچنان رابطه بین همه شکراب بود و خواهر شوهرام همش پیغام میدادن که بایو زنت رو طلاق بدی وگرنه قیدتو میزنیم شوهرمم گفت قیدمو بزنید برام مهم نیست زن کم سن و سال منو اذیت کردید مثلا دختر عموتون هست و هم خونیم اما اونا میگفتن ما از این بدمون میاد و باید زنت مطابق میل ما باشه