۶ ارامشش وصف ناپذیره تازه اونجا ارزش زن، ارزش چادرم و احترامی که به من میده رو فهمیدم همین طور با چشم خودم دیدم که چقدر خون ریخته شده برای حفظ این مرز و بوم تاز فهمیدم چقدر به شهدا مدیونیم و اونجا بود که پیش خودم و خدای خودم شرمنده شدم بابت چیزی که هستم گناهایی که کردم خطاهایی که کردم همونجا توبه کردم و به شهدای گمنام قول دادم که تغییر کنم و تغییرم کردم وقتی که برگشتم دیگه مثل سابق نبودم حجابم رو رعایت میکردم و دیگه به اون مهمانی ها نمیرفتم و مثل قبل لباس نمیپوشیدم اوایل همه مسخره م میکردن اما به مرور عادت کردن و دیگه کسی کاری بهم نداشت خیلی دام میخواد معجزه ای که تو اون شب توی اردوی راهیان نور برام اتفاق افتاد برای همه اتفاق بیافته تا بفهمن که ما چقدر در حق خون پاک شهدا کوتاهی کردیم پایان کپی‌ حرام