2 کلافه گفت_کی کارت تموم می شه که خودت بیام دنبالت؟ _نیم ساعت دیگه بیا خوبه...فقط رسیدی زنگ بزن. آرایشگاه خانم اسدیم. باشه ای گفت و قطع‌کرد. با لحن تندی رو به آرایشگر گفتم_شما بهتره که جای گوش دادن به حرف های خصوصی دیگران به کار خودت برسی. سرشو پایین انداخت و با شرمندگی گفت_ ببخشید خانم‌ . چشم. بیست دیقه بعد که اصلاح صورت تموم شد خانم اسدی از راه رسید. با لبخندی گفت_زهره جون تموم شد؟دماغمو بالا کشیدم _ بله . خواستم شکایت آرایشگر رو بکنم اما دلم نیومد و ساکت موندم. خیلی عصبی بودم اما به خاطر کارای داریوش بود. خانم اسدی با همون لبخند گفت_راضی بودی ؟ سری تکون داد_ بله ممنون عزیزم. آرایشگر رو به خانم اسدی گفت_ پریوش خانم با اجازه تون من دیگه بزم _ برو عزیزم خیلی ممنون زحمت کشیدی. خسته نباشی. آرایشگر سری تکون داد و رفت. منم همونجا روی صندلی منتظر تماس داریوش بودم خانم‌ اسدی هم نشست و منو به حرف گرفت . کلی باهم حرف زدیم و زمان از دستم رفت . با زنگ گوشیم به خودم اومدم‌. نگاهی انداختم داریوش بود. ادامه دارد . کپی حرام.