💠گزیده ای از کتاب
#قصه_دلبری:
✍به روایت همسر شهید
وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم، شانس آوردم کسی آن دور و بر نبود. نه اینکه آدم جیغ جیغویی باشم، ناخودآگاه از ته دلم بیرون زد. بیشتر شبیه
#شوخی بود.
خانم ابویی که بزور جلوی خنده اش را گرفته بود، گفت: «آقای محمدخانی منو واسطه کرده برای
#خواستگاری از تو! »
اصلا به ذهنم خطور نمیکرد
#مجرد باشد. قیافه جا افتاده ای داشت. اصلا توی باغ نبودم. تاحدی که فکر نمیکردم مسئول بسیج دانشجویی ممکن است از خود
#دانشجویان باشد. میگفتم تهِ تهش کارمندی چیزی از نهاد رهبری است.
بی محلی به
#خواستگارهایش را هم از سر همین موضوع می دیدم که خب، آدم متاهل دنبال دردسر نمیگردد!
توصیه میکنم حتما کتاب عاشقانه و بسیارزیبای
#قصه_دلبری رو مطالعه بفرمایید
#شهید_محمدحسین_محمدخانے 🌹
#نسأل_الله_منازل_الشهدا 🌷
@shahidmohamadhosinmohamadkhani ═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄