🤲
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ لَكَ
یادداشت دوم
🌿در یادداشت قبل به تفکیک بین دو امر اشاره واضح نشده بود؛
یکی شکر صابر و دیگری صبر شاکر؛ یادداشت ناظر به صبر شکور و شاکر بود ولی به شکر صبور هم اشارهای شده بود. صابر میتواند شاکر باشد اما اگر کسی در مقام شکر مستقر باشد، او در مقامی برتر از صبر نشسته است؛ طبیعی است که با استقرار در مقام شکر، صبری اعلاء و برتر جلوه مییابد که عملاً با صبر متعارف که ناملائم و ناخواستنی به چشمش میآید متفاوت میشود؛ اساساً منظر او منظری است که در آن ناملائمی دیده نمیشود؛ هرچه هست خدایی خدا و لطف و هدایت و رحمت سرشار و مالامال اوست که ذرهای ناخواستنی و ناپسندیدنی باقی نگذاشته است و امام صادق ع خواستن این منظر و استقرار در آن را به ما آموخته است.
⚡️اما درباره
عمل خائف که حضرت آن هم را خواستنی دانسته است باید پرسید:
چرا عمل خائف برترین عمل است؟
🔹برای فهم در مقام تمثیل میتوان بندهای را تصور کنیم که عظمت و جلالت مولایش بر تمام وجودش مستولی شده و دائم نگران است که مبادا مولا از او ناراضی باشد و او را عقوبت کند یا از او کاری سرزند که موجب نارضایتی مولا شود یا آنچه که او میخواهد را فراهم نکرده باشد؛ او دائم در تکاپو است و تمام مشغلهاش انجام کارها بر اساس تشخیصی است که از میل و خواستۀ مولایش یافته است. او هیچگاه نمیتواند بیتحرک باشد و نمیتواند کارها را تمامشده تلقی کند و حتی وقتی کارها در معرض و منظر مولا قرار میگیرد، آرام و قرار ندارد؛ خوف و ترس از همان عظمت و مقام مولا و سطوت و هیبتش لحظهای فتور و سستی برایش باقی نمیگذارد...اگر واقعاً این عظمت و جلالت در نظرش بزرگ باشد، آن خوف هم کنار نخواهد رفت و لذا در کاری که مولا حتی ایرادی از آن نگرفته، جنبهای از کمال نمیبیند که "من این کار را خوب انجام دادم." یا بدتر اینکه "این من بودم که این کار را خوب انجام دادم." چون در این فرضها او هیبت و جلالت مولا را بهواقع فراموش کرده است و به خود و محسناتی از خود(واقعی یا توهمی) مشغول شده است و لذا خوف در ذهن و ضمیرش زائل شده است و همین لحظاتِ آرام و قرارِ به خود مشغول شدن باعث میشود که جانب مولایش را فراموش کند و در همین لحظات یادش رفته است که او باید مشغول خدمت و انجام کارهایی باشد که مقام بندگیاش اقتضای آن را دارد.
🔰بنابراین خائف دو خصوصیت مییابد؛ دائم مشغول کار است و در کار سستی ندارد و مهمتر اینکه به هیچ جنبه کمالی در کارش و در خودش که کاری کرده است، بیهوده مشغول نمیشود یعنی ذهنش وارد این وادی نمیگردد و به همین خاطر عمل او عملی توأم با عجب و استکبار نیست زیرا به محض اینکه در عملش و در خودش جنبهای از کمال ببیند به آن خشنود خواهد شد و همین باعث فتور عمل و نیتش در رعایت جانب جلالت و عظمت مولا میگردد؛ این هیمنه مولا در ذهن و ضمیرش و خوف ناشی از آن، عملش را خالص میگرداند زیرا هر عملی در نزد او نارسا و ناقص است و تناسبی با آن عظمت ندارد. ایبسا صرف انجام عمل مطابق خواست مولا تمام ذهن و ضمیرش را پر کرده باشد و سکوت مولا در نظرش هم باعث رضایت به آن عمل حتی از این باب که مولا چیزی نگفت و سکوتش علامت رضایت بود هم نشود، زیرا این میزان هم یعنی توقف در عمل و او اگر خوف از مولا داشته باشد، نمیتواند این میزان هم در عملی که گذشته، توقف داشته باشد و نسبت به آن چنین محاسبه پسینی اِعمال نماید زیرا اکنون و پس از گذشت آن عمل، همان خوف وجود دارد و این خوف، آرامشی برای رضایت به عمل قبلی که مورد سکوت مولا بوده است هم باقی نمیگذارد، چون اکنون که کاری گذشته است، وقت کاری دیگر است نه پرداختن به کاری که گذشته است و حتی اگر قرار باشد به آن بپردازد از این جهت که ناقص و نارسا و لایق شأن مولا نبوده است به آن میپردازد و راهی میجوید که در اَعمال بعدی و کارهای دیگر، این میزان قصور و نقص را هم تدارک و جبران کند، گرچه در برآوردن این آرزو هم ترسان است.
🌿بدینترتیب مشخص میگردد در عمل خائف نسبت به خدای متعال بهعنوان مولایی بینقص و البته در اوج جلالت و ورای هر جلالت ظاهری، چه میزان اتقان و خلوص و عدم توجه به منیّت میتواند جلوه کند؛ عملی که در آن ریا و سمعه و مانند آن هم جایی ندارد زیرا خائف از خدای متعال، غیری نمیبیند والّا باید خوفش را بین خدا و آن دیگری توزیع کند و این خلاف فرض است.
🔸طبیعی است که اگر منشأ خوفِ خائف، درک ناقص از عظمت حق تعالی باشد، خوفش هم خوفی نارسا خواهد شد و عملش نیز به همان میزان در معرض فساد قرار خواهد گرفت. پس عمل خائف زمانی خواستنی است که خوف خائف از سر فهم درست و جدی عظمت حق تعالی و کوچکی و نارسایی خود و کارش باشد نه چیز دیگر.
@abbas_heidaripour