9⃣2⃣2⃣1⃣
#خاطرات_شهدا
ماجرای عجیب ولادت یک شهید…‼️
#از_لسان_مادر_شهید🌺
💠نام تو را خدا انتخاب کرد
🔰ماه ششم دوران بارداری ام بود.شب جمعه ای در عالم خواب مشاهده کردم دوست صمیمی ام که از سادات دو گوهره بود،در امامزاده نور گرگان به بنده گفت آقایی نورانی و سیدی با شما کار دارد.
🔰زمانی که داخل امامزاده شدم آن آقا از بنده پرسید: هنوز فارق نشده ای؟ پاسخ دادم: خیر.
ایشان به بنده گفت زایمان سختی در پیش داری. خداوند فرزندی به شما عطا می کند که با گذاشتن نامی که خدا برایش انتخاب کرده می توانید جان او را نجات دهید.
🔰پرسیدم چطور؟
پاسخ داد: اگر این نام را بگذاری خداوند فرموده (تا زمانی که فرزندت زنده است دست خود را از پشت او بر نخواهم داشت، هر چند این فرزند عمرطولانی ای نخواهد داشت) اما نگفتند تا چه زمانی.
🔰آن مرد نورانی به بنده گفت: حال سوالاتی از تو می پرسم.عرض کردم بفرمایید.
پرسید: دست به عربی چه می شود؟ پاسخ دادم «ید»
دوباره پرسید:خدا به عربی چه می شود؟ پاسخ دادم«الله»
گفت پس جمع این دو چه می شود؟
🔰گفتم 🌷یدالله🌷 که در ادامه ی حرفم ایشان فرمودند:«فَوْقَ أَیْدیٖهِمْ».....خب پس تو با این نامی که خدا برای او در نظر گرفته می توانی او را نجات دهی. اگر این نام را برای او نگذاری، فرزندت اگر زنده بماند عقب مانده خواهد شد یا از بین می رود...ناگهان نمیدانم چه شد که از خواب پریدم.
🔰آری
#یدالله من علاوه بر خودش، نامش هم انتخاب شده بود واین به آن معناست که او از ابتدا وصل بود.
#شهید_یدالله_ترمیمی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh