🌴روز
#اعزام فرارسید دقیقا یادم هست ۹۵/۴/۳۱. چهارده نفر بودیم. سیزده نفر از بچه های
#سپاه و یک نفر بسیجی. و آن یک نفر بسیجی👤 عادل بود. به
#اهواز رسیدیم. قرار شد بعد از هماهنگی هایی بسمت آبادان حرکت کنیم🚌
🌴عادل ناراحت و پریشان بود😔علتش را جویا شدم با بغض گفت: با اعزام من
#موافقت نشده. هیچوقت حزن چهره اش را موقع حرکت ماشین درلحظه ی آخر فراموش نمیکنم. یکی از بچه ها که اتفاقا رفیق
#عادل بود از پنجره ماشین سرش رابیرون برد و به او که حزن انگیز😞 ما را بدرقه میکرد گفت:
🌴عادل من رفتنی شدم😃 عادل تبسمی کرد و گفت: تا ببینیم کی با
#شهادت برمی گردد و زودتر می رسد☝️(منظور رسیدن به معشوق واقعی). دیگه از اون اندوه در چهره اش خبری نبود❌ انگار دلش به
#طلبیدن از طرف قافله سالار واقعی قرص بود.
🍂
#مارفتیم و هنوز عادل رفتنمان را تماشا میکرد.
#شهید_عادل_سعد
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh