eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
0⃣7⃣1⃣ به یاد 🕊❤️🕊 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣7⃣2⃣1⃣ 🍃شهید عادل سعد از همان کودکی، با روحیه جهادی و حق‌ طلبی بزرگ شد، آرام و قرار نداشت و این خصوصیت را تا لحظه شهادت هم حفظ کرد، تمام عمر نه چندان بلند خویش را نیز صرف دفاع از حقیقت و حمایت از مظلومان کرد، چه در سال‌های جنگ تحمیلی، و چه در کمک به مستضعفان و پناهندگان و مهاجران، و چه در مبارزه با اعمال خشونت‌ بار و ضد انسانی داعش. 🍃همیشه خندان و بشاش بود، تواضع، حسن خلق، و صله رحم، از ویژگی‌های اخلاقی شهید عادل سعد بود. دوستانش همیشه او را با لبخند می‌دیدند. از هیچ ‌کس کینه‌ای به دل نداشت، و همواره در کارهای خیر و عام ‌المنفعت، به ویژه حل مشکلات مهاجران و پناه جویان عراقی و کمک به مردم مستضعف تلاش می‌کرد. 🍃شهید سعد در مقابله با داعش و آزادسازی شهرهای عراق و سوریه سهم به سزایی داشته است، فرمانده شهید، حاج عادل سعد، اعتقاد محکم و استواری به ولایت فقیه داشت و همواره در دفاع از منویات امام و رهبری در حالت آماده ‌باش بود؛ به طوری که در تمامی فتنه‌ها گوش به فرمان رهبری می‌داد، و همگان را از تحلیل‌های ناروا و انحرافی بازمی‌داشت. ملاک شهید برای تایید افراد، انطباق آن‌ها با خط ولایت فقیه و منویات رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای بود، و بر همین اساس بود که در لبیک به ندای رهبری در دفاع از حرم‌های اهل ‌بیت پیش‌ قدم شد. این شهید دلاور، ابتدا در عراق و در سمت فرماندهی تیپ امام علی (علیهالسلام) با تکفیری‌های آمریکایی و صهیونیستی به مبارزه برخاست، و در آزاد سازی فلوجه حماسه آفرید، و سپس در سوریه در سمت فرمانده تیپ حیدریون در آزادسازی شهرهای نبل و الزهراء افتخار آفرید. 🍃عراق و سوریه پس از سقوط صدام در پی تجاوز آمریکا به عراق و رخدادهای بهار عربی، صحنه شکل‌گیری تعداد زیادی از گروه‌های افراطی و تکفیری بودند. شهید از همان روزهای آغازین ظهور این گروه‌ها و رشد این علف‌های هرز، دفاع از تشیع و حریم اهل‌ بیت را وظیفه خود قرار داد. 🍃در حشدالشعبی و دیگر گروه‌های مقاومت اسلامی فعالیت داشت و چه در عراق و چه در سوریه، به دفاع از حریم اهل ‌بیت و مردم بی‌پناه در برابر خشونت‌های بی‌پایان داعش و دیگر گروه‌های تکفیری همت گماشت. سرانجام نیز در کمین بزدلان تکفیری به آرزوی دیرین خود، و شهادت در راه اسلام و دفاع از حق، نایل آمد. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔻به نقل از همسر شهید: 🔹️اولویت شهید برای تربیت و سبک زندگی بچه هامون، برای دخترا و درس خوندنشون بود و برای احمد هم خیلی دوست داشت راه خودش رو ادامه بده و مثل خودش باشه. 🔹️ایشون روز عملیات که شهید میشن، قبلش میکنن و لباسهای نظامیشون رو هم اتو میکنن و میپوشن. به یکی از همرزم هاشون(دکترحیدری) میگن که کوله پشتیمو ۲ هفته بعد از مراسمم برسونید دست احمد. انگشتر،ساعت، تسبیح و لباسهای نظامی و قرآن و پلاکش توی کوله بود که رسید دست احمد. 🔹️ زمانی که بعد از شهادت، چمدون شهید رو آورده بودن، احمد گفت کسی به چمدون بابایی دست نزنه اینها مال منه، من ۵ سال دیگه میرم با این لباس ها میجنگم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
شهـداےمدافع حرم با تیــ💥ــر دو نشــــان✌️ زدند! ✓هم صفت ↲مدافع حرم عمـه سادات🌺 شدند ✓هم حسین وار ↲ دین جد سادات 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌴روز فرارسید دقیقا یادم هست ۹۵/۴/۳۱. چهارده نفر بودیم. سیزده نفر از بچه های و یک نفر بسیجی. و آن یک نفر بسیجی👤 عادل بود. به رسیدیم. قرار شد بعد از هماهنگی هایی بسمت آبادان حرکت کنیم🚌 🌴عادل ناراحت و پریشان بود😔علتش را جویا شدم با بغض گفت: با اعزام من نشده. هیچوقت حزن چهره اش را موقع حرکت ماشین درلحظه ی آخر فراموش نمیکنم. یکی از بچه ها که اتفاقا رفیق بود از پنجره ماشین سرش رابیرون برد و به او که حزن انگیز😞 ما را بدرقه میکرد گفت: 🌴عادل من رفتنی شدم😃 عادل تبسمی کرد و گفت: تا ببینیم کی با برمی گردد و زودتر می رسد☝️(منظور رسیدن به معشوق واقعی). دیگه از اون اندوه در چهره اش خبری نبود❌ انگار دلش به از طرف قافله سالار واقعی قرص بود. 🍂 و هنوز عادل رفتنمان را تماشا میکرد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
8⃣7⃣2⃣1⃣🌷 🔰بخاطر اینکه علی سعد پسر عمویمان در خانطومان بودندو خبری ازایشان نداشتیم. مادرمان بشدت نگران عادل بود😥 و میگفت: تا آمدن علی، را از رفتن منع کنید🚷 اما عادل آرام وقرار نداشت. 🔰برای رفتن بسیار بی تاب💗 بود. آنقدر شوق داشت که با اعزام رهسپار شد بدون اینکه ما از رفتنش مطلع باشیم. ایشان با ۱۳نفر👥 از بچه های سپاه بسمت مقرولی عصر اهواز حرکت کرده بودند. اما چون بچه های مقر شرایط خانواده ما را می دانستند ادامه حرکت عادل شدند. اما عادل از سمت وسوی دیگری فراخوانده بود👌 🔰بعد از رفتن هم قطارانش اندوهش زیاد بطول نیانجامید. و سریع خود را به ماشین اعزامی🚌 رساند و درجاده به آنان ملحق گشت. راننده بسیار آرام حرکت میکرد. طوری که صدای بچه ها درآمد😤 🔰نفرجلویی دستش را برشانه راننده زد وگفت: اخوی اینطور که تو میری باید با پرواز✈️ پس فردا به برسیم. سر جدت پاتو بذار رو گاز راننده لبخندی زد😄 و گفت: هواپیما می خواهد پرواز کند. شما نباشید که نمی پرد🚫 🔰اما مدام از آینه مقابلش پشت سرش را می کاوید. گفتم: کسی پست سرمان می آید⁉️ گفت: بله یه ماشین داره جاده را میشکافه و میاد. انگار عجلش زیاده. راننده درست میگفت چون طولی نکشید ماشین بغل ماشین ما قرار گرفت و مدام بوق و چراغ🚘 میزد. راننده ماشین را کنار کشید. ماشین بغلی نیز توقف کرد. دیدیم از ماشین پیاده شد و بسمت ماشین ما آمد. شعفی وصف ناپذیر سراسر وجودم را گرفت چرا که رفتن بدلم نمی چسبید. 🔰عادل وارد ماشین شد تمام صورتش می خندید😍 اشک شوق گوشه چشمش را پاک و کرد وگفت: دیدی منم اومدم. تو دلم گفتم: تا که را خواهد ومیلش به که باشد✅ عجیب بود بعد از سوارشدن عادل ماشین روی چهار چرخ بند نبود با سرعت می رفت. انگار ماشین نیز رفتن بدون عادل بدلش نمی چسبید. 🔰ما نفر باهم ازفرودگاه آبادان به سمت دمشق حرکت کردیم. رفتیم که شویم. ما فقط مدافع حرم شدیم و برگشتیم اما عادل شهید🌷 حفظ حرمت حرم آل الله شد و خدایی گشت🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh