. . . وارد فرودگاهه نجف شدیم یه حس غریبی اومد سراغم کلی هیجان داشتم مامان بهم گفته بود اولین نگاهی که به گنبد امام علی بندازی هر حاجتی که رو که تو دلت بخوای رو براورده میکنه اما من نمیدونستم چی بخوام همش باخودم کلنجار میرفتم که بهترینش و بگم . همراه بت کاروان سوار اتوبوس شدیم اینجوری که حسین گفت یه یه ربی از فرودگاه تا حرم راه است نشسته. بودیم داخل اتوبوس مداح کاروان شروع کرد به صحبت. کردن و سلام دادن به حضرت علی سرمو تکیه داده بودم به خیلی بی اراده اشک میریختم چند دقیقه بعد اتوبوس جلو حرم نگه داشت . . حلما_حسین پس چرا معلوم نیست حرم حسین_یکم دیگه پیاده روی کنیم. معلوم میشه التماس دعا😊😍 حلما_خو خودت دعا کن هستی که😄 حسین_میگن کسانی که. اولین بار میان حتما دعاشون براورده میشه حلما_چه خووب😍 چمدونامون رو برداشتیم به سمتی که مسئول کاروان میرفت راه افتادیم هتل اقامتمون داخل محوطه حرم بود همونجوری که مسیر رو میرفتیم جلو طلایی گنبد نمایان شد یه لحظه مکث کردم از هیجان زیاد نفسم بند اومد وای خدا من کجا اومدم ادامه مسیر رو باپاهای لرزون رفتم کامل که نزدیک شدیم مداحمون شروع کرد به دعا خوندن حس شرمندگی داشتم اخه من کجا اینجا کجا . . .🌼🍃🌼🍃🌼🍃