🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی بر اثر #مجروحیت در بیمارستان بستری شده بود، رفتم کنارش و به او گفتم: «احمدً آخر به ما حلوا ندا
2⃣6⃣5⃣ 🌷 💠همسایه بهشتی 🔹قبل از کربلای ۸، با گردان رفته بودیم . یک روز صبح دیدم سید احمد از خواب بیدار شده، ولی تمام بدنش می لرزید😖. گفتم:«چی شده؟» گفت: «فک می کنم کردم.» 🔸بعد از یکی دوساعت⌚️، به من گفت: «امروز حتماً باید بریم .» اتفاقا برنامه آن روز گردان هم بهشت رضا علیه السلام بود. 🔹از پرسیدم:«چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا⁉️» با اصرار من، تعریف کرد: «دیشب خواب یک را دیدم که به من گفت: «تو در همسایه منی! 🔸من خیلی تعجب کردم، تا به حال او را ندیده بودم😟. گفتم: تو کی هستی و الان کجایی❓ گفت: من در هستم.» 🔹احمد آن روز آن قدر گشت تا آن را که حتی نام او را نمی دانست🚫، پیدا کرد و بالای مزار آن شهید با او 😊. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh