🔰🔰 ✍ کامل گفت و شنود با، پژوهشگر و محقق ارجمند جناب دکتر موسی فقیه حقانی، در خصوص چگونگی بازی خوردن علمای حامی مشروطه! ❓به نظر شما اختلاف مرجع شهید آیت الله شیخ فضل‌الله نوری(ره) با علمای حامی مشروطه در نجف، در سطح مسائل کلان و احکام است یا در سطح خرد و موضوعات؟ به نظر بنده این اختلافات در سطح موضوعات و یا به عبارتی در سطح خرد هستند. دلیلش هم این است که خود شیخ شهید باعث شد مرحوم آخوند خراسانی وارد جریان مشروطه شود، یعنی علمای نجف به اعتبار شیخ وارد این میدان شدند، چون شیخ فضل‌الله مهم‌ترین مجتهد تهران بود و بر جزئیات امور اشراف داشت و نامه ها و گزارشاتی در باره شرایط ایران به نجف می فرستاد. ❓اگر علمای نجف به اعتبار حضور شیخ فضل‌الله و با اعتماد به قول او وارد میدان شدند، پس چرا اختلافات بعدی پیش آمدند؟ بحث مفصلی است. مرحوم شیخ فضل‌الله در طول مدتی که مشکلات و اختلافات در مشروطه پیش آمد، بارها اعلام کرد: به دنبال همان مشروطه‌ای هستم که آخوند خراسانی و علمای نجف می‌خواهند! این سخن مربوط به دوره‌ای است که شیخ مجبور شد در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) متحصن شود و به افشاگری [بر علیه ماهیت واقعی مشروطه و مشروطه طلبان] بپردازد. از آن سو هم بعضی از مشروطه‌ خواهان و طیف افراطی مجلس که آنجارا قبضه کرده بودند، علیه شیخ سمپاشی می‌کردند. در چنین معرکه‌ای است که شیخ چنین حرفی را می‌زند. بعدها هم که می‌بینیم پس از اعدام شیخ فضل‌الله و در مشروطه دوم، علمای نجف همان دیدگاه‌های شیخ در خصوص مشروطه را دنبال می‌کنند. ❓مثلا کدام دیدگاه‌ها؟ پافشاری بر اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی که عبارت بود از نظارت علما بر مصوبات مجلس، یعنی همان اصلی که شیخ فضل‌الله پیشنهاد داد. ❓پس چرا در آن معرکه فشار روشنفکران غرب‌زده و مشروطه‌خواهان به شیخ، کسی از او حمایت نکرد؟ مراسلات علمای نجف نشان می‌دهد چندان هم از اوضاع ایران بی‌خبر نبودند، بنابراین نمی‌شود این توجیه را پذیرفت که امثال مرحوم آخوند و شیخ عبدالله مازندرانی از اوضاع خبر نداشتند، چون اگر این‌طور باشد همراهی آنان با شیخ شهید هم ارزش نخواهد داشت.دیدگاه شما در این باره چیست؟ واقعیت این است که پس از کشته شدن ناصرالدین شاه در سال 1317 در پی حکومتی 50 ساله، اوضاع ایران به هم می‌ریزد و گروه‌های سیاسی گوناگون اعم از مذهبی و غیر مذهبی تصمیم می‌گیرند ساختار سیاسی و حاکمیت قاجار را تغییر بدهند. در فاصله ده ساله کشته شدن ناصرالدین شاه تا شروع مشروطه، این گروه‌ها منسجم می‌شوند و با هم ارتباط برقرار می‌کنند. یکی «جامعه آدمیت» بود که کارکرد فراماسونری داشت. دیگری «لژ فراماسونی بیداری ایران» بود که در واقع پوششی برای اجتماع گروه‌های ساختار شکن بود. منظور از ساختارشکنی...حمله به علما، مفاهیم و شعائر دینی که در طی این یک دهه به‌شدت افزایش یافت، به‌طوری که در سال 1319 عده‌ای از اراذل و اوباش، اعم از فیزیکی و فکری، به علمای بزرگی چون مرحوم میرزا حسن آشتیانی و شهید شیخ فضل‌الله نوری حمله می‌کنند. وضعیت به‌قدری وخیم است که مرحوم آخوند در نامه‌ای سئوال می‌کند: مگر ایرانی‌ها تغییر دین داده‌اند که این‌طور به علما و شعائر توهین و حمله می‌شود؟ از آن سو هم شاهزاده قاجاری از قبیل ظل‌السلطان با این جریانات پیوندهای مشکوکی دارند و دست در دست هم، حملات گسترده‌ای را علیه علما و جریانات دینی سازماندهی می‌کنند. شهید شیخ فضل‌الله سعی می‌کند در درون ساختار دولتی تغییراتی را ایجاد کند، از جمله به‌شدت روی عزل امین‌السلطان که گرایش‌های فرقه‌ای از قبیل بهاییت پیدا کرده بود، پافشاری می‌کند. امین‌السلطان در سال 1315ق که در قم تبعید بود، با این کانون‌ها ارتباط داشت و بعدها عضو لژ فراماسونری شد! او مدتی با روس‌ها وارد معاملات سیاسی می‌شود و بعد به سراغ انگلیسی‌ها می‌رود و در دوره ای، امین‌السلطان از هر دو کشور امتیازات عمده‌ای می‌گیرد. بعدها مرحوم آخوند به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید ما دیدیم وضعیت ایران به این شکل قابل ادامه نیست و باید در آن تغییراتی ایجاد شود. 🔰ادامه در 🔰