شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_هفدهم... تا اینکه یک روز به سراغ احمد
💔 🌷 🌷 ... خرمایی را که به سویم دراز شده بود، گرفتم و در دهان گذاشتم... شیرینےاش مرا به یاد شیرینی حنظلی انداخت که از دست سرور خورده بودم😔 و انگار مشام من از بوی خوش او پر شد که اشکم در آمد... گفتم: "مگر مےتوانم فراموشش کنم؟😢 بگو پدرت چه چیزی درباره او پیدا کرده"؟؟؟ احمد صورتش گُل انداخت و با هیجان شروع کرد به حرف زدن... "پدرم همان را گفت که گفته بود... که نشانه هایش به امام غایب شیعیان، فرزند مےماند... چندین نام دارد... ، و ...😍 یادت مےآید که گفت فرزند حسن بن علی است؟؟ معجزاتش را به یاد بیاور😃 پدرم مےگفت او نه اسیر مکان است نه اسیر زمان؛ آنطور که ما هستیم... گفتم: "اما ... ما که شیعه نیستیم😟... پس چرا به داد ما رسید؟" با شوق از جا پرید و گفت... "پدرم گفت بر روی زمین است که به دادِ هر نیازمندی از هر دینی میرسد👌 نمےدانی چه حال و روزی دارم💓 از و ... پر پر مےزنم... دلم مےخواهد از اینجا بروم خودم را گم کنم و باز صدایش بزنم و آن قدر گریه کنم آن قدر استغاثه کنم تا به کمکم بیاید و آن وقت... دیگر هرگز یک لحظه از او جدا نخواهم شد... مثل همان مرد سپید پوش" ... ✨ 💕 @aah3noghte💕 چون بزرگواران همراه، زحمت تایپ رو کشیدن، کپی بدون ذکر لینک مورد رضایت نیست