شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده: یه روز که رفته بودم اداره بیمه؛ باید میرفتم پیش رئیس اداره که کارم تموم شه.... رفتم اتاق رئیس و کارمو گفتم و برگه رو دادم که امضا بزنن مشغول امضا زدن بودن که.... یهو از حجابم تعریف کردن و برام دعا کردن 🥰 خیلی حس خوبی پیدا کردم تشکر کردم و با خوشحالی برگه رو گرفتم و از پله های اداره اومدم پایین و خستگی های اون روز با یه تجلیل کوچیک (اما بزرگ) ازم تنم رفت. @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/