eitaa logo
شهربانو
533 دنبال‌کننده
978 عکس
171 ویدیو
0 فایل
بیا از محجبه ها تشکر کنیم و خاطرمونو به اشتراک بذاریم روایتت رو اینجا بنویس👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده: به رسم هر سال قرار بود جشن روزه اولی ها رو برگزار کنیم ‌. تو ذهنم بود حالا که دخترخانوم ها جمعن و مسئولین شهرمون حضور دارن یه اقدامی برای تقدیر و اکرام دختر خانوم های چادری داشته باشم . به ذهنم رسید که تو این مراسم بخشی رو اختصاص بدم به تجلیل از دختر خانومای باوقار و معتقد برای همین با بچه ها دست به کار شدیم و لوح سپاس یه هدیه نقدی نقلی 😅 رو آماده کردیم و توی این مراسم از دختر خانم هایی که توی گرما و در شرایط سخت ارثیه مادرمون حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو به خوبی حفظ گردن تجلیل کردیم .🌹 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : توی شهربازی بودم داشتم با لبخند به بازی بچه ها نگاه میکردم خیلی خوشحال بودن صدای خنده بلند چند تا دختر می اومد برگشتم اون طرف نگاه کردم دخترا وضعیت پوشش خوبی نداشتن و بلند بلند صحبت میکردن و توجه همه بهشون جلب شده بود یهو حواسم جمع شد به یه خانم چادری که رفت سمت اون دخترا و شروع به صحبت کرد صدای خانم رو می‌شنیدم با لبخند داشت یه چیزی براشون تعریف میکرد و بهشون روسری هدیه کرد و دخترا با لبخند هدیه رو قبول کردن و تشکر کردن وخانم برگشت منو نگاه کرد و اومد کنارم و بخاطر حجابم بهم تبریک گفت و یه شاخه گل بهم هدیه کرد حس خیلی خوبی گرفتم و تشکر کردم اون روز حالم خیلی خوب بود بهتر از همیشه.😇 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : کلاس هشتم بودم، توی خیابون داشتم میرفتم مدرسه هوا خیلی گرم بود تقریبا آخرای خرداد ماه بود همینطوری ک راه میرفتم یه خانومی اومد بهم یه گل سرخ داد🌹 و گفت: دختر خانومایی مثل تو ک میبینم تو این گرمای هوا چادر سر میکنن و پای حجابشون هستن خیلی خوشحال میشم و گفت خوش به حال پدر و مادری ک دختری مثل تو دارن. من اون روز تو مدرسه تا آخر زنگ فقط به همون صحنه فکر میکردم و خیلیی خوشحال بودم، تا الان ک چند سال از اون روز میگذره هنوز ب یاد دارم...😇 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : خستگی راه رخنه کرده بود تو جونم بالاخره بعد ساعت ها تحمل صندلی اتوبوس رسیدم به مقصد.. توی سالن ترمینال منتظر بودم که چشمم به ساعت خورد دقیقا ده دقیقه مونده بود به اذان ظهر.. بعد اینکه وضو گرفتم رفتم سمت نمازخونه‌ی ترمینال تا نماز بخونم.. وارد نمازخونه که شدم چند تا خانوم مانتویی و نسبتا با حجاب تبریزی رو دیدم که نشسته بودن یه گوشه‌ی نمازخونه و با اون لهجه‌ی زیبای تبریزی ترکی حرف میزدند.. یکی از خانوم‌های مانتویی منو که دید چند ثانیه بهم خیره شد و بعد یه لبخند خیلی عمیقی روی صورتش نقش بست.. متقابلا لبخند تحویلش دادم و مشغول نماز شدم در طول نمازم سنگینی نگاهشو حس میکردم ولی متوجه نمیشدم دلیلش چیه؟! بعد اینکه نمازم تموم شد از نمازخونه خارج شدم و داشتم میرفتم سمت سالن که همون خانوم خونگرم تبریزی با عجله دنبالم اومد.. چشماش پر اشک شد و گفت:🥲🥰 این چهر‌ه‌ی قاب گرفته شده با حجاب خیلی بهم آرامش میده ممنون که با حجابت و رفتارت انقدر حس خوب و آرامش به بقیه انتقال میدی..🩷🌸 اجرت با صاحب زمان ‌‌‌...✨ همونجا واقعا از ته دل خداروشکر کردم😇. @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : ۷سالم بود که روضه دعوت بودیم بیت العباس شهرمون.... با مادرم رفتیم و بعد دعای توسل روضه شروع شد.. با اشک هایی که تو اون روضه جاری شد،حسااابی احساس راحتی میکردم.. اخرای مراسم ، مداح راجع به حجاب صحبت میکرد، که نگاهی به اطرافش انداخت و به من اشاره کرد،و گفت که چقدر خوبه که از همین سن پایین حجاب کامل رو انتخاب کردم و باعث افتخاره و خیلی ارزشمنده که خودم چادر و حجاب رو انتخاب کردم و بعد یه هدیه خیلی زیبا رو بهم داد به پاس حجابی که داشتم و این اتفاق هر دفعه که بهش فکر میکنم باعث خوشحالیم میشه این هدیه باعث شد نسبت به چادری که میپوشم، حس خیلی خوبی داشته باشم و همیشه این خاطره رو زنده نگه دارم @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو (ن_ا) خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : بِسم تعالیٰ تابستون سال پیش بود که برای کمک به ایتام به کمیته امداد امام خمینی رفته بودیم. کارشناس اکرام کمیته برای حجابی که داشتم یک فالنامه خوشرنگ بهم هدیه داد😍 این هدیه اولین که نه ، چندمین هدیه ای بود که به خاطر حجاب گرفته بودم و هر بار به انتخابم نسبت به چادر مصمم تر می‌شم و بهش افتخار می‌کنم. @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تحلیلش رو اینطوری روایت کرده: "تجلیل از بانوان محجبه" عنوانی بود که حسابی ذهنم درگیرش بود از کی تجلیل کنم؟! چجوری تحلیل کنم؟! یهو یه چراغ توی ذهنم روشن شد دختر خانومی توی فامیل داشتیم که همیشه مقید به چادر زهرایی بود تو جمع های خانوادگی تو مکان های عمومی همیشه با چادر حاضر میشد برام جالب بود یه دختر ۱۰ ساله چطور میونه آنقدر پایبند باشه گفتم که باید ازش تقدیر کنم تا متوجه بشه تو گرما و سرما و پارک و بازار همچین پوششی داره خیلی با ارزشه دست به کار شدم براش لوح تقدیر تهیه کردم و ازش در کنار مادرش که همچین دختر محجبه و نجیبی تربیت کرده تجلیل و تشکر کردم...😇 سرشار شدم از حسی ناب و زیبا 🥰 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده: یه روز که رفته بودم اداره بیمه؛ باید میرفتم پیش رئیس اداره که کارم تموم شه.... رفتم اتاق رئیس و کارمو گفتم و برگه رو دادم که امضا بزنن مشغول امضا زدن بودن که.... یهو از حجابم تعریف کردن و برام دعا کردن 🥰 خیلی حس خوبی پیدا کردم تشکر کردم و با خوشحالی برگه رو گرفتم و از پله های اداره اومدم پایین و خستگی های اون روز با یه تجلیل کوچیک (اما بزرگ) ازم تنم رفت. @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : به مناسبت هفته حجاب و عفاف از دوستانمون خواستیم تا در مراسم عزاداری امام حسین بیانات حضرت آقا و ارزش حجاب زینبی رو در جلسه تبین کنن ...از خانوما برای حجابشون تشکر کنن🥰✨️ @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : من روزی در خیابان دست به دست خواهربزرگتر از خودم داده بودم که ناگهان یک خانوم چادری که روبروی ما داشت می آمد به من گفت:《دخترم آفرین که چادر زیبایی به تن داری》و از کیفش یک شکلات در آورد و به من داد و از خواهرم هم تشکر کرد. و رفت و آن روز من بسیار شاد بودم و بهترین خاطره را آن خانوم در باره حجاب برای من ساخت. @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : زهرا صادقی پارسال یک روز که به همراه خانواده بیرون رفته بودیم از یک کوچه ای رد شدیم . یک پیرزن جلوی درشون نشسته بود به من و خواهرم که چادر سر کرده بودیم برگشت آفرین و یک لبخند زد 🌸 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/