لطفاوارد گروه بعدی شوید
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۲۸) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و بیست و هشتم:از حجله عروسی تا شه
✫⇠(۱۲۹) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و بیست و نهم:از حجله عروسی تا شهادت(۳) 🌷 خودش هم از خوابی که دیده بود فهمیده بود تعبیرش چی هست. دو روز پشت سر هم  وصیتش رو با من و حاج عباس تکرار می کرد. از ما قول گرفت که اگه شما به وطن برگشتید و من توی این خاک غربت دفن شدم به خانهَ ام برید و به سفارش و وصیت من عمل کنید ، گاهی من و حاجی به شوخی می گفتیم( انه نشتاک ور نده امه دل بوردی) اینقدر ناز نکن دل ما رو بردی، گویا از خواب هر دو یه چیز رو فهمیده بودن. توی اون دو روز آروم و قرار نداشت. گاهی به صدام لعنت می کرد. گاهی هم زیر لب ذکر می گفت... 💥خوابی که تعبیر شد❣ 🔹️مهدی خیلی بهم ریخته بود. انگار منتظر حادثه ای بود که خوابش رو تعبیر کنه. یه شب همون جاسوس روسیاه نشریه منافقین رو به مهدی داد و گفت این نشریه رو عدنان «جلاد معروف بعثی» داده و تو باید بخونی. مهدی از دیدن نشریه منافقین به شدت عصبانی شد و نشریه رو پاره کرد و شروع کرد به شعار دادن. با صدای بلند می گفت: مرگ بر صدام، مرگ بر آمریکا، مرگ بر منافقین. نگهبان سنگدل بعثی عبدالکریم سیاه معروف به کریم کافر متوجه شد و اومد. 📌هیچکس قادر به ساکت کردنش نبود. سر و صدا اونقدر بلند شد که بقیه نگهبانها هم اومدن پشت پنجره  گفتن ها چیه چه خبره؟ مهدی داد می زد صدام و شما سگ ریگان«رئیس جمهور وقت آمریکا» آمریکایی هستید. شما نوکر اسرائیل هستید. بعثیها دیگه تحمل نکردن. در رو باز کردن و منتقلش کردن سلول انفرادی. ما نفهمیدیم چه اتفاقی برای مهدی پیش اومد، صبح قبل از برنامه آمار یه سرباز عراقی آمد در آسایشگاه رو باز کرد و جاسوس«ر.ر» رو با خودش بُرد. 💥بعد از چند دقیقه سوت آمار رو زدن و ما داخل آسایشگاه سر صف آمار نشستیم و منتظر بودیم که عراقی بیاد آمار بگیره. چند دقیقه ای منتظر موندیم. به انتظار نشسته بودیم که ناگهان سربازان عراقی اومدن پشت پنجره بند و با داد و فریاد گفتن یلا همه بخوابید روی زمین هیچکس حق نداره از جاش تکان بخوره  تاکید کردن هرکس از جاش بلند بشه عقوبات شدید میشه... ☀️   ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯