قطره ای گمشده ام در دل دریای حسین چشم ِ دل می طلبم محض ِ تماشای حسین هر که را خواسته باشد به جنون می کِشَدَش سخت دیوانه کننده ست مداوای حسین کوه هم از کرَمش تاب نیاورد و نوشت بر عـقـیـق یمنـی نام دلارایِ حسین خانه ی بختِ من از لطف خدا شد هیئت تا که خوشبخت شوم، پیر شوم ‌پایِ حسین از گناهان من آگاه، ولـی راهـم داد مانده ام در کرم و سبکِ مدارای حسین میزبان گرچه خدا؛ لحظه ی افطار بگیر حاجت از مَشک و عَلَم، از خودِ سقّای حسین در مناجاتِ ابوحمزه تداعـی شده است سجده ی نیمه شب و غربتِ نجوای حسین میدهد جان به تنِ مرده به یک پلک زدن طفل شش ماهه، همان حضرتِ عیسای حسین روزه واجب شده تا روضـه مجسّم بشود یاد سوزِ عطش و خشکی لبهای حسین : ماهی که در آن برڪت بسیار روان اسٺ ایام خوشِ خاطـره سازِ اسٺ جز و بلادر رمضان، نیسٺ دعایم آنجا حـرم الله ترین شهـر جهـان اسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام