درس بیست و دوم
مطلب درس پیش این بود، آن گوهری که هر کس از خود خبر می دهد و به کلمه ی من، أنا و مانند آن بدان اشارت می کند، غیر از بدن اوست که بین آن و بدن مباينت و مغایرت است و در اثبات آن به دلیلی تجربی از راه تفکر پیش آمدیم. خلاصه ی آن این بود که انسان در حال تعمق و تمعن فكری از بدن غافل است و به خود شاعر ؛ پس این جز آن است. اکنون این درس نیز در اثبات همان مطلب درس پیش است به دلیلی دیگر. این دلیل از جهتی بهتر از دلیل پیش است که در اثنای بیان آن دانسته می شود، چنان که تذکر خواهیم داد. این دلیل نیز دلیلی تجربی است که از ابتکارات فیلسوف بزرگ «شیخ الرئیس ابوعلی ابن سینا» است. این استدلال ها را به عینه در فلسفه ی دکارت فرانسوی نیز می یابیم؛ ولی محققین از فلاسفه ی اروپا مانند واليو و فورلانی معتقدند که دکارت به آرای فیلسوف ایرانی ابن سینا اطلاع یافته است و این دلیل تجربی را از او گرفته است.
این فیلسوف بزرگ، ابن سینا، در رشته های گوناگون دانش به تازی و پارسی کتاب های بسیار ارزش مند نوشته است که یکی از آنها معروف به «اشارات و تنبيهات» است و به «اشارات» شهرت دارد، و یکی دیگر به نام «شفا» است، که این هر دو کتاب را به تازی نوشته است. «اشارات» در منطق و فلسفه است و «شفا» یک دوره دایرة المعارف که باز در میان دانش مندان و دانش پژوهان، همان دو قسم فلسفه و منطق آن متداول است. حکمت «اشارات» را به ده نَمَط، هر نمط را به چندین فصل و هر فصل را به عنوان اشارة، یا تنبیه، یا وهم و تنبیه، و گاهی هم به عنوان تذنيب، تكملة، استشهاد و عناوین دیگر معنون کرده است. حکمت «شفا» یش را نیز به چند فن، هر فن را به چند مقاله و هر مقاله را به چند فصل تنظیم کرده و ترتیب داده است.
آن دلیل تجربی را در این هر دو کتابش آورده است. در کتاب «اشارات» در فصل اول نمط سوم، و در «شفا» در دو جا، یکی درآخر فصل نخستین مقاله ی نخستین فن ششم (ج یک ص ۲۸۶ چاپ سنگی) و دیگر در اواسط فصل هفتم مقاله ی پنجم فن ششم (ج ۱، ص ۳۶۳، چاپ سنگی).
چون به تازی آشنایی ندارید ناچار باید دلیل نامبرده را به پارسی بازگو کنم، و به گفته ی ملای رومی: پارسی گو، گرچه تازی خوش تر است. بهتر این است که به ترجمت تحت اللفظی گفتار شیخ از تازی به پارسی نپردازیم، بلکه خامه را آزاد بگذاریم و خواسته ی وی را آنچنان که خواست برسانیم. اینک نقل دلیل:
خویشتن را چنین پندار که: تمام اندام تندرست و خردمند، چشم ها بسته، انگشتان گشاده، دست ها و پاها باز و دور از بدن و از یکدیگر، در هوایی که اندازه ی گرمی آن با گرمی تنت برابر، در فضایی آرام و خاموش که نه به چیزی وابسته ای و نه بر چیزی ایستاده، به یکبارگی آفریده شدی، و در آن گاه تنها به بود خودت آگاهی و جز آن از همه چیز ناآگاه.
این بود دلیل تجربی شیخ که بازگو کرده ایم. حالا یک یک کلمات دليل را بشکافید تا بهتر به مغز و مغزای آن برسید:
چون تمام اندام، هیچ عضوی از اعضای ظاهر و باطن در فرض مذكور فروگذار نشده است.
چون تندرستی، بیماری های بدنی نیست تا به درد عضوی و بیماری تن، بدان توجه داشته باشی و منصرف به بدن گردی، و به حالی از احوال خودت که جز ذات تو است توجه کنی.
چون خردمندی و در حال صحت عقلی، به ذات خویشتن آگاهی داری.
چون چشم ها بسته است، به بدن خود نمی نگری و بدان توجه نداری که آیا این بدن تویی تو است یا چیز دیگر است و با تو چه نسبت دارد.
انگشتان گشاده و دست ها و پاها باز و دور از بدن و از یکدیگرند تا به تماس آنها به یکدیگر و به برخورد آنها به بدن، توجه تو را به عضوی از اعضایت و به بدنت جلب نکنند.
در هوایی که گرمی آن با گرمی تنت برابر است تا به زیادت و نقص درجه ی حرارت هوا نسبت به درجه ی حرارت تن از گرما و سرما، توجه به بدن نکنی
در فضایی آرام و خاموش تا آواز بیرون تو را باز ندارد و متوجه غیر خود نشوی و یا خود آن سبب توجه تو به بدنت نشود.
در آن فضا نه به چیزی وابسته ای، تا وابستگی تو به آن چیز تو را هم به آن چیز و هم به بدنت توجه ندهد.
و نه در آن فضا بر چیزی ایستاده ای، که اگر بر زمین و چیز دیگر ایستاده باشی، بر اثر تماس و برخورد پاها به آن چیز، متوجه بدن می شوی،چنان که به غیر بدن هم. چون فرض شود در فضا معلق و آویخته باشی نه وابسته به چیزی و نه ایستاده بر چیزی،به بدن و غیر بدن توجه نداری.
چون به یکبارگی آفریده شدی، هیچ حالت تذکر به اندام و اعضایت نداری که مبادا این تذکر تو را توجه به عضوی از اعضایت دهد؛ چه اگر آفریده ی یکبارگی نباشی و تدریجی باشی، این خلقت تدریجی موجب تذکر به بدن، اعضا و اندام تو خواهد شد.
تذکر:آن که در آغاز این درس گفته ایم که دلیل شیخ بهتر از دلیل پیش است، از این روست که در دلیل سابق چون شخص مسبوق به اعضا، جوارح و اندام خود است، ممکن است که این تذکر به اعضا و اندام رهزنش شود؛ولی این دلیل از آن هول و هراس ایمن است.