قسمت دوم ؛┄┄┅┅❅❁❅┅┅┄┄ 🎙 سخنرانی شب 28 ماه مبارک رمضان، نوزده فروردین ۱۴۰۳ ؛┄┄┅┅❅❁❅┅┅┄ بعد هم تازه در چیزهایی طوری‌ست. حوزه، آنجا که درس آزاد باشد، مگر اینکه مدرسه باشد، مدرسه یک شاگردی را ثبت نام می‌کند، بعد می‌گوید فلان روز بیا، کلاس هر ساعتی حاضر است، غیاب است (فلان و اینها). اما به‌طور عمومی حوزه این‌طور نیست، درس‌ها آزاد است (عنایت می‌فرماید؟) بعد می‌بینید طلبه یا چند روز درس را نمی‌آید یا... . به‌هرحال فرق نمی‌کند، چه طلبه باشد، چه دانشجو باشد، چه ابتدایی باشد، چه دوران نهایی باشد، آقا جان! یک کتابی را خوانده، یک رشته ای را خوانده از این رشته باید هزاران مطلب بداند، صدتا مطلب را می‌داند، صدها مطلب برایش حل نشده، آن‌وقت باید بگوییم این رشته را خواند یا نخواند. نتیجه‌ تابع اخس مقدمتین را نخوانده. نه، نخوانده است، اسمش هست حجت‌الاسلام اسمش هست آیت‌الله، علامه، فیلسوف، اسم آن یکی هست مهندس، آن یکی دکتر، آن یکی پروفسور، اما این مسیری که آمده در تحصیل تا اینجا، این‌قدر نایافته‌ها و مجهولات برای او هست، آن‌و‌قت، نتیجه تابع اخس مقدمتین هست. ایشان خوب این درس‌ها را نخوانده. ایشان به‌عنوان یک معلم، به‌عنوان یک محصل قوی به‌حساب نمی‌آید، محصل نیست. و لذا آقاجان وقتی وارد درس شدند (این طوری) فرمود؛ تا طلبه یک صفحه‌ای که اول کتاب هست، تا این را خوب حلش نکرد، صفحه‌ی دوم نرود. تا این کتاب، جامع المقدمات حل نشده دنبال سیوطی نرود، تا آن یکی را حل نکرده دنبال رتبه‌ی بالاتر نرود، این نتیجه نمی‌گیرد. بی‌سوادی می‌آورد، جهل می‌آورد. بعد آن جاهایی که علم با جهل آمیخته شود، علم خطرناک در می‌آید، علم اگر با جهل آمیخته باشد این علم خطرناک می‌شود، چرا؟ برای اینکه شخص خیال می‌کند عالم شده، خیال می‌کند که آیت‌الله شده، خیال می‌کند که مثلا معلم شده، خیال می‌کند که مثلا دکتر شده، مهندس شده، پرفسور شده، درحالی‌که نشده، خطرناک است. بعضی از این روستایی‌های قدیمیِ ریشه‌دار می‌گفت: هرچه گرفتاری داریم از "نصف بَخونه‌" است، نصفه مُلا، نصفه مهندس، نصفه محصل، یعنی جهل او با علم او با هم‌دیگر آمیخته شده، و لذا مشکل‌ساز می‌شود، گرفتاری پیش می‌آید. ‌و این‌همه گرفتاری‌ها می‌بینید از همین‌ها هست. عناوین را داریم، معنون حاصل نشده است، عناوین هرچه بخواهید داریم. کم داریم عناوین؟ الان در وادی لباس ما، از ثقةالاسلام، معمولا اول که یک کمی طلبه بیاید، تازه جان‌کی بگیرد می‌گویند، ان‌شاالله فاضل شده، یعنی اهل فضلیت شده، یک فضیلتی از عنوان طلبگی‌اش پیدا شد، بعد کم‌کم جوری می‌شود که ثقةالاسلام می‌شود، بعد از این بالاتر می‌آید، نه تنها ثقه و موثق و اهل وثوقِ اسلام هست، حجت‌الاسلام می‌شود، یعنی کسی می‌شود که در اسلام ایشان برای شما می‌تواند یک حجت باشد، می‌گوید "من این کار را کردم" (جانِ خدا) چرا کردی؟ چون فلانی گفته، ایشان برای من حجت بود. بعد یک وقتی (نه بالاتر می‌آید) آیت‌الله می‌شود، بالاتر می‌آید علامه می‌شود، اینها را قدیمی‌ها به این راحتی به افراد اطلاق نمی‌کردند. شما الان پشت کتاب‌های اصول کافی را ببینید، نوشته: ثقةالاسلام کلینی، که الان ما اگر این لفظ ثقةالاسلام را بدهیم به یک مرجع تقلیدمان، بگوییم، البته خودشان که نه (نعوذ بالله) لابد اطرافیان‌شان اوقات‌شان تلخ می‌شود؛ نه آقا! باید بگویی: "آیت‌الله‌العظمی" ، آقا ثقةالاسلام خیلی کلمه سنگین است، ولی الان دیگر ؛┄┄┅┅❅❁❅┅┅┄┄ 🎙 سخنرانی شب 28 ماه مبارک رمضان، نوزده فروردین ۱۴۰۳ ؛┄┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کاری از گروه شاخه طوبی 👇👇 🌹کانال گنجینه شاخه طوبی مرجع نشر اثار و شرح دروس،🌹 @shakehtoba2 https://eitaa.com/joinchat/402981015C5191148dec 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید کپی با ذکر لینک لطفا 🙏💢