⭕فقر عواطف‏ در سبک زندگی غربی (خاطره ای به نقل از شهید مطهری) 🔻يكى از دوستان فاضل و دانشمند ما زخم معده داشت، به يكى از كشورهاى اروپايى (ظاهرا اتريش) رفت چون پسرش آنجا بود، كه هم پسرش را ديدن كرده باشد و هم در آنجا عمل كند. 🔻مى‏ گفت: روزى من و پسرم در يك رستوران بوديم و من تازه از بيمارستان مرخص شده بودم. نشسته بوديم پشت يك ميز و پسرم مرتب بلند مى‏ شد و از من پذيرايى مى‏ كرد، چاى مى‏ آورد، قهوه‏ مى‏ آورد، دور من مى‏ گشت. 🔻يك زن و مردى هم كه پنجاه شصت سالشان نشان مى‏داد آن طرف نشسته بودند. ديدم مراقب ما هستند و نگاه مى‏ كنند. در اين بين پسرم آمد رد بشود، ديدم با او نجوا كردند، سؤالهايى كردند و او هم جواب داد. 🔻بعد پسرم آمد، گفت: مى‏ پرسند اين كيست كه تو اين‏جور دارى خدمت مى‏ كنى؟ شك نداشتند كه من بايد نوكر باشم و مى‏ خواهم در مقابل اين كار خودم پول بگيرم. 🔻گفتند: تو چقدر پول مى‏ گيرى كه براى اين شخص اين جور خدمت مى‏ كنى؟ گفتم:اين پدر من است. 🔻گفتند: خوب پدرت باشد، مگر آدم براى پدرش بايد مفت كار كند؟! گفتم: آخر اين پدر من است. من اينجا تحصيل مى‏ كنم، پول تحصيل و خرج زندگى مرا او از ايران مى‏ فرستد. دهانشان باز ماند، 🔻گفتند: اين كار مى‏ كند مى‏ فرستد تو خرج كنى؟! گفتم: آرى. باور نمى‏ كردند. كم‏ كم آشنا شدند، 🔻گفتند: بله ما هم زن و شوهر هستيم، دختر و پسرى داريم، دخترمان فلان جاست و پسرمان فلان‏جا و ما اكنون دونفرى تنها اينجا هستيم. 🔻ولى بعد كه پسرم تحقيق كرد آنها اقرار كردند كه ما سى سال پيش با همديگر به اصطلاح آشنا شديم و عشق همديگر را در دلمان احساس كرديم، گفتيم يك مدتى با هم معاشرت مى‏ كنيم، اگر اخلاقمان با همديگر جور درآمد ازدواج مى‏ كنيم. همين‏طور سى سال گذشته است و بچه هم نداريم. اين دوره نامزدى ما سى سال طول كشيده است و هنوز به جايى نرسيده است! ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏22 ؛ ص620-619- با تلخیص و ویرایش - https://eitaa.com/shakhes1340