خبر شهادت🥀 🌹خواهرم در نزدیکی ما ساکن است، دوستان رسول می آیند و به پسرخاله رسول اطلاع می دهند، خواهرم ساعت 10 شب بود که زنگ زد و از حال ما پرسید و گفت از رسول چه خبر؟ گفتم دیشب با رسول صحبت کردم حالش خوب بود و خلاصه متوجه می شود که ما بی خبریم و می گوید روح الله آمد خانه بگو بیاید صادق کاری با او دارد و خداحافظی می کند. 🕊روح الله آمد و خسته بود اما من مشکوک شده بودم و اصرار کردم که برو شاید اتفاقی برای رسول افتاده. رفت و ساعت 2 نیمه شب برگشت ، گفتم اگر برای رسول اتفاقی افتاده باشد، الان روح الله باید چشمانش قرمز شده باشد، نگاه کردم به چشمانش دیدم نه ، گفتم چه خبر؟ 🌹 گفت خبری نبود اما خاله خیلی بی تاب بود. چشمان خاله قرمز بود هر چه اصرار کردم که خاله چی شده ؟ برای رسول اتفاقی افتاده گفت طوری نشده. خواهرم دیده بود که ما در جریان نیستیم و دیروقت است گفته بود که شب تا صبح بی تابی می کنند صبح اطلاع می دهم. ولی من دلم شور می زد. ادامه دارد... 🎞 🤳🏻 @shamimeshgh1399 💫