🔻 🔻 🔻 روایت زندگی شهید محسن حججی 💠 از زمانی که خبر چاپ کتاب سربلند، بلند شد؛ لحظه‌شماری می‌کردیم تا بخریم و بخوانیم و لذت ببریم و گه‌گاهی هم‌ذات‌پنداری کنیم و خودمان را در مقام و جایگاه محسنِ بی‌سر قرار بدهیم. حُسن مطلع هر یک از فصول کتاب به خوبی هرچه تمام‌تر آغاز شده، اصلاً همین، یک هُل یا شوک عجیبی بود برای خسته نشدن و کشش به پایان‌رساندنِ با صبر و حوصله‌ی کتاب نسبتاً پرحجم و پرخاطره و به کرّات خواندنی. از اول که شروع به خواندن سر گرفت، همیشه تصاویر شهید حججی(ره) یا همان جوجی‌جان یا همان جابرِ در خط حمله به ذهن مخاطب گره می‌خورَد؛ انگار محسن نمی‌گذاشت هر خاطره‌ای بدون تفکر و دقت و وسواس زیاد از دست برود و صرفاً خوانده شود! محسن هم عین ما مسجدی بود، انقلابی بود، اهل پایگاه و بسیج و فعالیتِ خودجوش بود، صله‌ی رحم و نماز اول وقت و به یاد خدا بودن و زیارتِ مشهد و قم و جمکران و کربلا و دعا و قرائت قرآن و گریه و سینه‌زنی و هیئت و بساط شادی فراهم‌کردن و بگوبخند هم سرجای خودش برقرار بود؛ چه ایران چه سوریه و چه هرجایی‌که اقتضا می‌کرد. محسن یا همان جابر به ما فهماند می‌توان عاشق شد، او جواب ردّ از دختری بدحجاب شنید و با یک دخترِ بدحجاب دیگری ازدواج کرد و هنر تغییر را بلد بود؛ خانمش را همسر، همسفر، همقدم و همدوش خود مخصوصاً در کارهای فرهنگی قرار داد. تیکه‌های خوبی در زمان‌های مختلفی داشت؛ اینکه بگویی دمت گرم، کوفتی بگیری، حَجی دعا کن و ... چیزهای عجیب زندگی محسن نبود؛ اینکه بدانی اثر کارهای فرهنگی محسن زیاد بود، به فکر رشد بروبچ محله و روستای منطقه محروم بود، هیچ‌وقت گله نمی‌کرد و مدام خودش را به سخت‌ترین کارها وامی‌داشت؛ اینها مهم بود! اینکه گاهی اجباراً آهنگ مسخره امیرتتلو گوش می‌دهد، فیلم نهنگ عنبر را می‌بیند و اصلاً خوشش نمی‌آید و به خاطر مصلحت حال دیگران، خیلی هم سخت‌گیری نمی‌کرد، چیز مهمی نبود، مهم کُتُبی بود که آنها را خوانده بود و بعد از نماز جمعه آنها را تبلیغ می‌کرد و احتمالاً مسیر زندگی خیلی‌ها را هم عوض کرده بود. محسنِ اسیرشده توسط قوم ظالم داعشی، هم افسر نظامی بود و هم مهاجم خط مقدم تهاجم فرهنگی؛ اغراق نیست گر بنویسیم خیال می‌کردیم او یک سپاهیِ رده چندم زرنگ بود، اینقدر که حواشی زندگی نمی‌گذاشت بفهمیم جابر در یک عملیاتِ شبانه در نقش توپچی، چه افتخاری آفرید و اصلاً خودش را نگرفت؛ مرحباً بک یا جابر! چقدر از ما دهه‌ی شصتی‌ها و ... جلو افتادی کربلایی محسن؛ خداقوت. 🔰به کانال "شمسه" بپیوندید: 🌐 @shamseh8