💠 بقیه مواردی هم که درباره ظهور حضرت حجت صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه گفته شده، از همین قسم است یعنی با توجه به فکر، فهم و ادراک پیشینیان، معجزه‌وار است، اما با توجه به ابزار و وسایلی که حالا به وجود آمده، بلکه ابزار و وسایلی که در آینده به وجود خواهد آمد و کشف و اختراع می‌شود، این‌ها امور طبیعی هستند. نه‌فقط ابزار و وسایل، بلکه حوادث و رخ‌دادهایی هم که اتفاق می‌افتد، امور طبیعی است و امر خارق العاده نیست. 💠 همچنان‌که مثلاً سی و پنج سال پیش در کشور ما نهضتی اتفاق افتاده که مردم نه تیر داشتند، نه توپ، تفنگ، مسلسل و ... داشتند و در نقطه مقابل، رژیم طاغوت همه‌چیز داشته و با همین الله اکبر گفتن آن را ساقط کردند. این یک کشوری با یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مساحت است، این را ده برابر و بیست برابر کنید، یک مقدار که مسیر و فرآیند رشد انسان‌ها به پیش رود و به فعلیت برسد،‌ اتفاق‌‌های مشابه آن‌چه در کشور ما رخ داده،‌ در مقیاس چندین و چند برابر، امکان اتفاق آن هست. بنابراین آنچه در این مسیر اتفاق می‌افتد، مسیر طبیعی تکامل تدریجی انسان‌هاست، به‌گونه‌ای که مشتاق شوند و عدالت را ببینند. 💠 نکته سوم این است که وقتی امام زمان صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه ظاهر می‌شوند و به اصطلاح فرج اتفاق می‌افتد که انسان‌ها مشتاق مشاهده عدالت باشند و این اشتیاق هم درست و راست باشد، نه این‌که بر اساس احساسات و عواطف باشد و مثلاً بخواهند فیلم نگاه کنند و حال این‌بار می‌خواهند فیلم عدالت و عدالت‌گستری یا فیلم پلیس خوب را ببینند. این اشتیاق باید حقیقی، واقعی و راستین باشد و نشان اشتیاق راستین آن است که پیش از آن‌که به مرتبه عدالت تام برسند و آن را مشاهده کنند، آرام آرام خودشان در مسیر عدالت گام برمی‌دارند. یعنی به تزکیه درون، تخلیه صفات، افکار و رفتار ناپسند می‌پردازند و همین‌طور که آرام آرام پیش می‌روند، نقطه‌ی اوج و تکامل به دست ولی الله اعظم انجام خواهد شد. بسیاری از کمالاتی که حتی در اعصار انبیا علیهم الصلات و السلام و اولیای خدا صلوات الله علیهم اجمعین انجام نشده است، قبل از عصر ظهور انجام خواهد شد. 💠 نکته دیگر و آخرین نکته این است که ضمن این‌ که انسان‌ها رو به کمال می‌روند و در نتیجه اشتیاق مشاهده و اجرای عدالت دارند و در عمل هم خود گام‌های بلندی را برمی‌دارند، ولی با این‌که ظلم همه‌جا را گرفته باشد، منافات ندارد. آن ظلمی که همین‌طور که پیش می‌رویم، گسترش بیشتری پیدا می‌کند، غیر از ظلمی است که در گذشته وجود داشته، غیر از ظلمی است که یک نفر پیدا می‌شد به قدرت‌، زور، قهر، غلبه و مانند آن ملت‌ها را تسخیر می‌کرد و اگر کسی صحبت می‌کرد، زبانش را قطع می‌‌کرد، کسی بلندتر نفس می‌کشید، به دار می‌آویخت و ... از این قسم ظلم نیست، بلکه ظلمی است که ضمن این‌که ظلم و نارواست و مناسب کرامت انسانی نیست، ولی انسان‌ها آن را خوشایند می‌یابند. بنابراین با عمله و اکره ظلم و ستمگران بزرگ همراهی و همگامی می‌کنند. 💠 یعنی تحولات فرهنگی عمیق اتفاق می‌افتد که انسان‌ها آنچه که برای آن‌ها ظلم است و با کرامت یا فطرت توحیدی‌شان ناسازگار هست را ناسازگار نمی‌یابند، بلکه خلاف آن را سازگار می‌یابند و به دنبال یافتن آن‌چه با فطرت و کرامت آن‌ها سازگار نیست، می‌روند. مانند آن‌چه هم‌اکنون اتفاق افتاده که به اسم آزادی آدم‌ها را چنان تسخیر کردند که حاضرند هر کاری انجام بدهند و فقط اسم آن آزادی باشد، به نام دموکراسی، فرهنگ، اختیار، رأی دادن و مانند این‌ها. اتفاقی که افتاده است، گسترش پیدا می‌کند. 💠 الآن از بین 190 کشور ممکن است در 10 کشور این‌گونه باشد که با میل و رغبت خود، در مسیر ظلم ستمگران یا طرح‌ها و نقشه‌های ظالمانه و استکباری مستکبران قرار می‌گیرند، اما بقیه این‌گونه نیستند و به زور مورد قهر و قصر قرار می‌گیرند. اما این گسترش پیدا می‌کند، به‌گونه‌ای که هرچه رادیو می‌گوید، همان را می‌شنوند، هرچه روزنامه‌ها می‌نویسند، هرچه را که طراحان اصلی اداره این جهان تصمیم می‌گیرند، همان‌ها را با میل و رغبت انجام می‌دهند. 💠 ضمن این‌که ظلم وجود دارد، ولی انسان‌ها باید در مسیری بروند که با این ظلم فاصله بگیرند یعنی حداقل 1ـ دل آن‌ها موافق با این امر نباشد، غرایز و شهوات‌شان با طراحی‌های جهانی همگام باشد 2ـ در حد توان و اقتضای موقعیت‌ها‌ی‌شان با این ظلم حداقلْ مقابله و درگیری داشته باشند.