به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی
نمیرنجد غریق عشق از طوفان تنهایی
بهجز آیینه وقتی همدمی پیدا نخواهی کرد
چه رنجی میبری از دیدن تکرار زیبایی
صبوریهای من، ای عشق، تاوان گناهم بود
عجب صبر جمیلی بود این صبر زلیخایی!
همان قدری که در دل تشنه پایان دنیایم
همان اندازه سیرابم از این رنج تماشایی
برایم آرزوی زندگی کردهست و میدانم
تو هم، ای مرگ، داری با دل او راه میآیی
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi