قسمت نبود این قصه پابرجا بماند
خوشبختی امروز تا فردا بماند
مانند رود از پیش چشمانم گذر کرد
قابل نمیدانست عشق اینجا بماند
تقدیر هرکس را به تیغ غم بریدند
انگار باید تا ابد تنها بماند
باور نمیکردند این عاشق بهجز صبر
در رازداری هم سرش بالا بماند
تاریخ هم هرگز نفهمید از چه مجنون
یک عمر باید عاشق لیلا بماند
پشت سر هر قطره اشکم داستانیست
باید بگویم بشنوی اما... بماند
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا/ #امتحان
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
با قلب بیقرار و نگاه امیدوار
مثل همیشه بی تو نشستم به انتظار
آشفته است فکرم و هر لحظه میشوم
از دردها رها و به دلشورهها دچار
اقبال من همیشه به وفق مراد بود
باور نمیکنم که نبُردم در این قمار
تلخ است چای و کام من از چای تلختر
تار است چشمهای من از اشکِ بیشمار
مردم دوباره خیره به تنهاییام شدند
اینبار هم نیامده بودی سرِ قرار
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا/ #دلباخته
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
چنان به گوش من از عشق بیملاحظه خواندی
که رفتهرفته مرا هم به دام عشق کشاندی
چقدر غنچه حسرت، چقدر خواب تمنا
که از لبت نربودم، که از سرم نپراندی
بدون آنکه بخواهی، خدای من شده بودی
بدون آنکه بدانی، مرا به شکر نشاندی
صدای دلهره بودم، چرا مرا نشنیدی؟
غبار خاطره بودم، مرا ز شانه تکاندی
مگر نگفتی از اول که پای عهد بمانیم؟
چه گویمت که بریدی! چه گویمت که نماندی!
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا/ #نیرنگ
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
روزی که دل میبردی از من، دنبال دلبستن نبودی
دنیای من تاریکتر شد، آیندهی روشن نبودی
راه رسیدن تا یقین را اینبار هم برعکس رفتی
جز من که با تو دوست بودم، با هیچکس دشمن نبودی
اشک تو را هرگز ندیدم، حتی زمان بیقراری
نامرد! اصل مشکل این بود: تو مرد بودی، زن نبودی
هر ادعایی کرده بودی، وقت عمل پا پسکشیدی
قدری شجاعت داشتی کاش! در قید و بند تن نبودی
بین من و تو معنی عشق، قدری تفاوت داشت با هم
من گرچه سر تا پا تو بودم، تو ذرهای هم من نبودی
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا/ #نامرد
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
گرچه هنوز اين مسئله، ضربالمثل نيست
اما برای دلبريدن، راه حل نيست!
آغوش خود را روی من بستی و گفتی:
پيش نگاه ديگران، جای بغل نيست!
با اينكه در رويا مرا میبوسی اما
برقی كه لعلِ اصل دارد، در بدل نيست
وقتی كه "واجب" گشته جاندادن برايت
حكمش چرا "حَيِّ علي خيرِالعَمل" نيست؟!
ترسيده بودم از تو بيش از حد بگويم
آرام گفتی زير گوشم: مبتذل نيست
از خاطرات بينمان لبريزم، اما
ديوانهبازیها كه جايش در غزل نيست!
#نفیسهسادات_موسوی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
نه راضیام به تظاهر، نه شیوهام این است...
هرآنچه میکشم از عقلِ مصلحتبین است!
چه باک اگر به منِ مست تازیانه زدند؟
که حرفِ راست بهایش همیشه سنگین است!
شکست اگر دل عاشق، به عشق خرده مگیر
مگر گناه مسلمان به گردن دین است؟!
به شادی و غم دنیا نمیتوان دل بست
در این زمانه که لبخندها نمادین است!
ببخش اگر غزل تازهای نمیگویم
که معنی غم تو برتر از مضامین است
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا / #تظاهرات
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
چنان به گوشِ من از عشقِ بیملاحظه خواندی
که رفتهرفته مرا هم به دامِ عشق کشاندی
چقدر غنچهی حسرت، چقدر خوابِ تمنا
که از لبت نربودم، که از سرم نپراندی
بدون آنکه بخواهی، خدای من شده بودی
بدون آنکه بدانی، مرا به شکر نشاندی
صدای دلهره بودم، چرا مرا نشنیدی؟
غبارِ خاطره بودم، مرا زِ شاخه تکاندی
مگر نگفتی از اول که پایِ عهد بمانیم؟
چه گویمت که بریدی! چه گویمت که نماندی!
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا / #نیرنگ
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
چنین که غرق در آیینهای به خودبینی
مرا که مات نگاه توام، نمیبینی!
اگر چه لحظهای از غم جدا نبوده دلم
پر است چهرهام از خندههای تزئینی
بگو تو را چه بنامم که جمع اضدادی
شراب تلخی و مثل گلاب شیرینی
عذاب میدهی اما نمیتوانم آه
دعا کنم که به خاک سیاه بنشینی
گداخت جان من اما عجب گداختنی
شکست بغض من اما چه بغض سنگینی
حقیقت همهی شعرها تبسم توست
چه عاشقانهی نابی، عجب مضامینی...
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا/ #اضداد
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
دل ما را نه شبِ تار به این روز انداخت
نه پریشانیِ دلدار به اين روز انداخت
رنگ رخساره ام از شرم نشد سرخ، مرا
شعلهی آتشِ اقرار به این روز انداخت
خنده از چهرهمان دور نمیشد، ما را
خونِ دل خوردنِ بسیار به این روز انداخت
حال ما را -که به هجران تو عادت کردیم-
باور وعدهی دیدار به این روز انداخت
طاقتم طاق شد از مرحمتش، اما شکر
گفتمش : "بیش میازار"، به این روز انداخت!
#نفيسهسادات_موسوى
📕بینا/ #خوشباوری
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
دل ما را نه شبِ تار به این روز انداخت
نه پریشانیِ دلدار به اين روز انداخت
رنگ رخساره ام از شرم نشد سرخ، مرا
شعلهی آتشِ اقرار به این روز انداخت
خنده از چهرهمان دور نمیشد، ما را
خونِ دل خوردنِ بسیار به این روز انداخت
حال ما را -که به هجران تو عادت کردیم-
باور وعدهی دیدار به این روز انداخت
طاقتم طاق شد از مرحمتش، اما شکر
گفتمش : "بیش میازار"، به این روز انداخت!
#نفيسهسادات_موسوى
📕بینا/ #خوشباوری
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
گم كردهام بدون تو، راهِ نجات را
خضرم كه دادهام ز كف آبِ حيات را
درد است اين كه با همهی پادشاهیام
مجبورم انتخاب كنم كيش و مات را
پشتِ بهانههای تو هر بار نكتهای ست
حفظم تمام زير و بمِ اين نكات را
رحمت به روزگار كه پستی-بلندیاش
رو كرده دستِ زندگیِ بیثبات را
ای عشق! اين سكوت، به معنایِ عجز نيست
حرمت نگاه داشتهام، خاطرات را...
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا/ #شطرنج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
تمام ثانیههایم به انتظار گذشت
ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت
برای داشتن تو گذشتم از دنیا
جوانیام همه پای همین قمار گذشت
تمام پنجرهها بستهاند از آن شب
شبی که از سرِ من نقشهی فرار گذشت
بدون خندهی تو بزم شاعرانهی من
به صرف چای و غزلخوانی سهتار گذشت
به حرمت غم من چشم آسمان ابریست
هنوز وانشده غنچهها، بهار گذشت ...!
#نفيسهسادات_موسوی
📕بینا/ #گذشت
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
شب سیاه به اصرار ماه روشن شد
هزار شکر که این نور قسمت من شد
منم نوادهی تهمینه پس چه جای سوال
اگر که سهم من از عاشقی تهمتن شد
کسی که دامنش از اشک شوق تر شده بود
به نام عشق مبرا و پاکدامن شد
اگر تو دوست بمانی برای من کافیست
چه باک با من اگر دوست دشمن شد؟!
چه دید چشمِ تو پشتِ نگاهِ دلتنگم
که بین این همه دیوانه عاشق من شد...
#نفیسهسادات_موسوی
📕نارُنج/ #بیتاب
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
روزی که دل میبردی از من، دنبال دلبستن نبودی
دنیای من تاریکتر شد، آیندهی روشن نبودی
راه رسیدن تا یقین را اینبار هم برعکس رفتی
جز من که با تو دوست بودم، با هیچکس دشمن نبودی
اشک تو را هرگز ندیدم، حتی زمان بیقراری
نامرد! اصل مشکل این بود: تو مرد بودی، زن نبودی
هر ادعایی کرده بودی، وقت عمل پا پسکشیدی
قدری شجاعت داشتی کاش! در قید و بند تن نبودی
بین من و تو معنی عشق، قدری تفاوت داشت با هم
من گرچه سر تا پا تو بودم، تو ذرهای هم من نبودی
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
بلندنر بپر ای دل! مگو که بال نداری
مگر برای رهایی پر خیال نداری؟
بپر به سوی همانجا که دوست منتظر توست
مگو برای رسیدن به او مجال نداری
چه گفتهاند مگر با تو راویان حقیقت
که کنج خانه نشستی؟ که شور و حال نداری؟
میسر است عوض کردن قضا به دعایی
سکوت کردهای و قصد قیل و قال نداری
پر از سؤال نپرسیدهای، چه جای تبسم؟
بپرس حرف دلت را، مگر سؤال نداری؟!
ز شانهات بتکان گرد و خاک غصه و غم را
شبیه من شدهای طاقت ملال نداری
#نفیسهسادات_موسوی
📕نارُنج / #ققنوس
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی
نمیرنجد غریق عشق از طوفان تنهایی
بهجز آیینه وقتی همدمی پیدا نخواهی کرد
چه رنجی میبری از دیدن تکرار زیبایی
صبوریهای من، ای عشق، تاوان گناهم بود
عجب صبر جمیلی بود این صبر زلیخایی!
همان قدری که در دل تشنه پایان دنیایم
همان اندازه سیرابم از این رنج تماشایی
برایم آرزوی زندگی کردهست و میدانم
تو هم، ای مرگ، داری با دل او راه میآیی
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
دلبرا، یارا، نگارا، حال نامت هرچه هست!
تا من افتادم ز چشمت، شیشهی عمرم شکست
فکر میکردم که مردن چارهی اندوه ماست
بی امید وصل اما مرگ هم بیفایدهست
بس که خود را در تو میبینم، تو را در خویشتن
خلق حیراناند و مینامند ما را خودپرست
عاشقت شد بیگمان از دوستان و دشمنان
هرکسی یکبار پای درد دلهایم نشست
ناز چشمی که شبی عکس تو را در خواب دید
بعد از آن بر خوبرویان تا همیشه چشم بست
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
چنان به گوش من از عشق بیملاحظه خواندی
که رفتهرفته مرا هم به دام عشق کشاندی
چقدر غنچه حسرت، چقدر خواب تمنا
که از لبت نربودم، که از سرم نپراندی
بدون آنکه بخواهی، خدای من شده بودی
بدون آنکه بدانی، مرا به شکر نشاندی
صدای دلهره بودم، چرا مرا نشنیدی؟
غبار خاطره بودم، مرا ز شانه تکاندی
مگر نگفتی از اول که پای عهد بمانیم؟
چه گویمت که بریدی! چه گویمت که نماندی!
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
گرچه هنوز اين مسئله، ضربالمثل نيست
اما برای دلبريدن، راه حل نيست!
آغوش خود را روی من بستی و گفتی:
پيش نگاه ديگران، جای بغل نيست!
با اينكه در رويا مرا میبوسی اما
برقی كه لعلِ اصل دارد، در بدل نيست
وقتی كه "واجب" گشته جاندادن برايت
حكمش چرا "حَيِّ علي خيرِالعَمل" نيست؟!
ترسيده بودم از تو بيش از حد بگويم
آرام گفتی زير گوشم: مبتذل نيست
از خاطرات بينمان لبريزم، اما
ديوانهبازیها كه جايش در غزل نيست!
#نفیسهسادات_موسوی
âŒ
هرچند که در آینه شوق نظری نیست
جز آه در این راه مرا همسفری نیست
بیهوده نشستی به تماشای شکفتن
از شاخهی خشکیده امید ثمری نیست
عیبم مکن ای دوست! اگر چشم بهراهم
سودی هم اگر نیست، نباشد...ضرری نیست!
از دربهدری خسته و از خیرهسری سیر
در شهر چو من گمشدهی بیخبری نیست
گیرم همه فردای خوشی داشته باشند
شبهای پر از وحشت ما را سحری نیست
#نفيسهسادات_موسوى
📕بینا/ #گمشده
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
دل ما را نه شبِ تار به این روز انداخت
نه پریشانیِ دلدار به اين روز انداخت
رنگ رخساره ام از شرم نشد سرخ، مرا
شعلهی آتشِ اقرار به این روز انداخت
خنده از چهرهمان دور نمیشد، ما را
خونِ دل خوردنِ بسیار به این روز انداخت
حال ما را -که به هجران تو عادت کردیم-
باور وعدهی دیدار به این روز انداخت
طاقتم طاق شد از مرحمتش، اما شکر
گفتمش : "بیش میازار"، به این روز انداخت!
#نفيسهسادات_موسوى
📕بینا/ #خوشباوری
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
گم كردهام بدون تو، راهِ نجات را
خضرم كه دادهام ز كف آبِ حيات را
درد است اين كه با همهی پادشاهیام
مجبورم انتخاب كنم كيش و مات را
پشتِ بهانههای تو هر بار نكتهای ست
حفظم تمام زير و بمِ اين نكات را
رحمت به روزگار كه پستی-بلندیاش
رو كرده دستِ زندگیِ بیثبات را
ای عشق! اين سكوت، به معنایِ عجز نيست
حرمت نگاه داشتهام، خاطرات را...
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا/ #شطرنج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
تمام ثانیههایم به انتظار گذشت
ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت
برای داشتن تو گذشتم از دنیا
جوانیام همه پای همین قمار گذشت
تمام پنجرهها بستهاند از آن شب
شبی که از سرِ من نقشهی فرار گذشت
بدون خندهی تو بزم شاعرانهی من
به صرف چای و غزلخوانی سهتار گذشت
به حرمت غم من چشم آسمان ابریست
هنوز وانشده غنچهها، بهار گذشت ...!
#نفيسهسادات_موسوی
📕بینا/ #گذشت
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
تمام ثانیههایم به انتظار گذشت
ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت
برای داشتن تو گذشتم از دنیا
جوانیام همه پای همین قمار گذشت
تمام پنجرهها بستهاند از آن شب
شبی که از سرِ من نقشهی فرار گذشت
بدون خندهی تو بزم شاعرانهی من
به صرف چای و غزلخوانی سهتار گذشت
به حرمت غم من چشم آسمان ابریست
هنوز وانشده غنچهها، بهار گذشت ...!
#نفيسهسادات_موسوی
📕بینا/ #گذشت
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
روزی که دل میبردی از من، دنبال دلبستن نبودی
دنیای من تاریکتر شد، آیندهی روشن نبودی
راه رسیدن تا یقین را اینبار هم برعکس رفتی
جز من که با تو دوست بودم، با هیچکس دشمن نبودی
اشک تو را هرگز ندیدم، حتی زمان بیقراری
نامرد! اصل مشکل این بود: تو مرد بودی، زن نبودی
هر ادعایی کرده بودی، وقت عمل پا پسکشیدی
قدری شجاعت داشتی کاش! در قید و بند تن نبودی
بین من و تو معنی عشق، قدری تفاوت داشت با هم
من گرچه سر تا پا تو بودم، تو ذرهای هم من نبودی
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi