هر چند که در آینه شوق نظری نیست جز آه در این راه مرا همسفری نیست بیهوده نشستی به تماشای شکفتن از شاخه خشکیده امید ثمری نیست عیبم مکن ای دوست اگر چشم به راهم سودی هم ا گر نیست، نباشد.. ضرری نیست! از دربه دری خسته و از خیره سری سیر در شهر چو من گمشده بی خبری نیست گیرم همه فردای خوشی داشته باشند شب‌های پر از وحشت ما را سحری نیست @shearvdastan