امشب برای هر چه ندارم گریستم دیدم کسی نمانده کنارم، گریستم دیدم به غیرِ اشک برایم نمانده است دیدم شبیهِ ابرِ بهارم، گریستم دیدم کسی نبود به جز من در آیِنه گفتم بهانه‌ای‌است ببارم، گریستم آهی کشید آیِنه، بغضِ مرا شکست دستی کشید روی غبارم، گریستم بعد از تو سرنوشتِ شبم بی‌ستارگی‌است، من مانده بودم و شبِ تارم، گریستم امشب دوباره مرگ سراغِ مرا گرفت با شعرِ رویِ سنگِ مزارم گریستم امشب دوباره دفترِ خود را ورق زدم دیدم که شعرِ تازه ندارم، گریستم محمد محمودآبادی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast