با دوتا تکه زمرد، کار دستم داد و رفت
چشمهایش، مست و سرخود، کار دستم داد و رفت
میرسید و خندهای میکرد و راحت میگذشت
آه، این حق تردد کار دستم داد و رفت
او که اصلا با من و این حرفها کاری نداشت
با همین ترفند لابد کار دستم داد و رفت
شاعری کذاب بود و عاشقی هم پیشهاش...
حرفهایش باورم شد، کار دستم داد و رفت
رفت و بعد از رفتنش، مانند او شاعر شدم
عشق آمد؛ دفتر و خودکار دستم داد و رفت
#ریحانه_ابوترابی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast