ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی ازین باد ار مدد خواهی، چراغ دل برافروزی چو گُل گر خُرده‌ای داری، خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی ز جام گل، دگر بلبل، چنان مست می لعل است که زد بر چرخ فیروزه، صفیرِ تخت فیروزی به صحرا رو که از دامن، غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی چو امکان خُلود ای دل، درین فیروزه ایوان نیست مجال عیش فرصت دان، به فیروزی و بهروزی طریق کام‌بخشی چیست؟ ترکِ کامِ خود کردن کلاه سروَری آن است کز این ترک، بردوزی سخن در پرده می‌گویم: چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حُکمِ میرِ نوروزی... 💐💐💐🍀🍀 توضیح لغات و نکات غزل حافظ خرده: پول خرد و اندک. در این جا، استعاره از رشته‌ها و پرچم‌های زردرنگ وسط گل سرخ است. غلط دادن: گمراه کردن و به اشتباه انداختن. سودا: خیال. صفیر: بانگ و آواز. تخت فیروزی: لحنی از اَلحان معروف و محبوب موسیقی در عصر حافظ. خلود: جاودانگی. میر نوروزی: یکی از مراسم نوروز تا قبل از مشروطیت ایران که برای شادمانی عموم مردم، شخصی را به طور موقت انتخاب می‌‌کردند و وی مانند سلطان، در چند روز اول سال، فرمان می‌راند و فرامینش از هر جهت اجرا می‌شد و پس از گذشتن ایام مقرر، دوباره انجام امور، به دست فرمانروای سابق برمی‌گشت. در زبان فارسی، کنایه از امیری و سلطنت کوتاه مدت و بی‌دوام است. شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast