سخنی از بوستان سعدی اَلا گر طلبکار اهل دلی ز خدمت مکن یک زمان، غافلی خورش دِه به گنجشک و کبک و حَمام که یک روزت افتد همایی به دام چو هر گوشه، تیرِ نیاز افکنی امید است ناگه که صیدی زنی دُری هم بر آید ز چندین صدف ز صد چوبه، آید یکی بر هدف لغات: خورش: خوردنی، غذا حَمام: کبوتر دُر: مروارید چوبه: تیر کلیات سعدی، بوستان، باب دوم در احسان 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast