@shere_aeini ناگهان آسمان بهاری شد عشق در کوچه ها جاری شد نور ماه مدینه را تا دید عرق شرم ماه جاری شد عطر شوق ملک چکید از عرش قطره قطره چه آبشاری شد آسمان غرق بوسه اش میکرد گونه هایش ستاره کاری شد آسمان خنده کرد و خانه وحی از غم روزگار، عاری شد روی پیشانی اش که چین افتاد خم ابروش ذوالفقاری شد چه صف کفر را به هم میریخت بر دل کفر، زخم کاری شد لحظه ها ماندگار و زیبا بود روزها مثل روزگاری شد . . . . . . که خدا قلب کعبه را وا کرد و جهان غرق بیقراری شد اسوه صبر بود و صلح و صفا او خداوند بردباری شد * زیر پایش خدا غزل می ریخت غزلی را که از ازل می ریخت آن امامی که تا سحر امشب روی لبهای من غزل می ریخت شب شعر مرا چه شیرین کرد بین هر واژه ای عسل می ریخت آن که در جیب کودکان یتیم قمر و زهره و ذحل می ریخت آن کریمی که در پیاله دهر هرچه میریخت لم یزل می ریخت از هر آن کوچه ای که رد می شد حسن یوسف در آن محل می ریخت تیغ خصمش ولی به وقت نبرد رنگ از چهره اجل می ریخت شتر سرخ را به خون غلطاند لرزه بر لشگرجمل می ریخت آن امامی که روز عاشورا از لب قاسمش عسل می ریخت * روی لبهایتان دعا دیدیم در نگاه تو ما خدا دیدیم ای کریمی که پشت خانه تو ملک لاهوت را گدا دیدیم بخدا لحظه لحظه لطف تو را تک تک ما تمام ما دیدیم ای مقامت در آسمان بهشت روی دوش نبی تو را دیدیم با تو ما در میان خوف و رجا جبر در اختیار را دیدیم صبر گاهی حماسه مرد است پشت صلح تو کربلا دیدیم . . . در نگاه تو یاس را عمری خسته در بین کوچه ها دیدیم 🔸شاعر : _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini