گودال قتلگاه دارد سر از تن تو جدا ميكند چرا؟ از پشت گردنِ تو جدا ميكند چرا؟ چيزي نمانده پس به عقيله نگاه كن تا آخرين نفس به عقيله نگاه كن تكليف من پس از تو نگفتي چه ميشود؟ با سر اگر ز نيزه بيفتي چه ميشود؟ بگذار من كتك بخورم تو نفس بگير تاوان هرچه موي سپيد است پس بگير بگذار من كتك بخورم گريه كن حسين از تو چگونه دل ببُرم گريه كن حسين بگذار من كتك بخورم تو بلند شو مثل لبت ترك بخورم تو بلند شو آتش گرفت خيمه به جايي رسيد كار سجاد ناله كرد عليكُنَّ بالفرار . .