@shere_aeini شعله ها سربه فلک داشت صنوبرمی سوخت آسـمان ریخـت به هـم بال کـبوتر می سوخت هــیزم  آورد و از فـــــرط  جهــالت  قنفـــذ آتشی ساخت که تا لحظه ی آخرمی سوخت پشت این درهمه ی عشق محمد(ص) مانده است در نمی سوخت فقط جان پیمبر می سوخت در که افتــاد چهل مرد هجــوم آوردند زیر باران لگد دامن کوثر می سوخت سوخت یک بار اگرسینه ی زهرا آن روز تا ابد قلب علی پشت همین در می سوخت شــعله خامـوش شد اما دل پر درد امام باز با دیدن آن لاله ی پرپر می سوخت داغ بود آن قدراین داغ که در بیشه ی عشق اشک در دیده ی آن شـیر دلاور می سوخت گاه و بیگاه که در کوچه به هم می خوردند خنده می کرد مغیره دل حیــدر می سوخت گاه گاهی که علی ذکر مصیبت می خواند در تب سوز علی مالک اشتر می سوخت کوچه کرده است روایت که ازآن ضربت دست پیش چشـمان حـسن صورت مــادر می سوخت سالها رفــت ولی قصـه فراموش نــشد تا دم مرگ گمانم دل حیدر می سوخت 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini