قد می‌کشم که باد شوی‌، پرپرم کنی‌ بوبو و برگ برگ فراوان ترم کنی‌ سو سو زدی و من به هوای تو آمدم‌ پس حقّم این نبود که خاکسترم کنی‌ خوش می‌گذشت شاخه‌؛ رسیدم‌، که رد شدی‌ تا یک دهن بچینی‌ام و نوبرم کنی‌ از اوج سبزهای بلند آمدم که تو با زردهای ریخته هم‌بسترم کنی‌ تکرار کردم آنچه تو می‌خواستی و... آه‌ غافل شدم از اینکه کس دیگرم کنی‌ من یک حقیقتم اگر از من گذر کنی‌ من یک دروغ محضم اگر باورم کنی‌ چیزی نمانده از من‌ِ آن روزهای من‌ گل داده‌ام که باد شوی پرپرم کنی  - مهدی فرجی | شعرهای درگوشی