eitaa logo
شعرهای درگوشی
584 دنبال‌کننده
344 عکس
30 ویدیو
1 فایل
بعضی شعرها رو میشه بلند خوند ولی بعضیاشو فقط باید درگوشش بخونی، آروم با نفست #کانال_شعر #شعرهای_درگوشی
مشاهده در ایتا
دانلود
من در غربت خویش به غمت درگیرم‌... - الهام پورعبدالله | شعرها درگوشی
با جمع زحال دل تنها چه توان گفت با خسته‌دل از صبر و مدارا چه توان گفت از غربت تُنگ و شب و تنهایی و وحشت با ماهی افتاده به دریا چه توان گفت تنهایی و رسوایی اگر شرط جنون است ازعشق دگر پیش زلیخا چه توان گفت تقدیر من این است که دلتنگ تو باشم وقتی‌که غمش نیست به دنیا چه توان گفت عمریست که بر دوش کشم بار غمت را جان می‌دهم از غصه‌ات اماچه توان گفت گفتم که به آهی غم دل با تو بگویم پیش تو ولی جز به تماشا چه توان گفت امروز کنار توهمه فکر من این است از حسرت و دلتنگی فردا چه توان گفت - محمد شیخی | شعرهای درگوشی
در سرت امروز بحث داغ آغوشم نبود جمعه تعطیل است، یا ما را ز خاطر برده ای؟ - محمد رضازاده | شعرهای درگوشی
سوز عشق از سر عاشق به مداوا نرود که علاج تب خورشید مسیحا نکند - صائب تبریزی | شـــعرهای درگوشی
صبر از آن دلدار و دوری زان نگار گر چه می‌گفتم که: بتوانم، نشد کی فراموشم شود یادش ز دل؟ نقش او چون هرگز از جانم نشد - اوحدی | شعرهای درگوشی
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم در هوس بال و پرش بی پر و پر کنده شدم - مولانا | شعرهای درگوشی
من حسادت می کنم حتی به دست گرم آن شال خوش رنگی که میپیچد به دور گردنت - الهام نظری | شعرهای درگوشی
او گلی را به سینه من کاشت که بهارش خزانی نخواهد داشت - فریدون مشیری | شعرهای درگوشی
یک بوسه بده که تلخ کامم ای از لب تو عسل سرازیر - ابراهیم روزبهانی | شعرهای درگوشی
چه باید کرد با چشمت که در تکرار این لذت جدایى مى شود افسوس و ماندن مى شود عادت بیا عهدی کنیم امروز، روز اول دیدار اگر رفتیم بی برگشت، اگر ماندیم بی منت تو باید سهم من باشی اگر معیار دل باشد ولی دق داد تا دادت به من تقدیر بی دقّت جوانی رفت و در آغوش تو من تازه فهمیدم چه می گویند وقتی می کنند از زندگی صحبت خودت شاید نمی دانی چه کردی با دلم امّا دل یک آدم سرسخت را بردی، خداقوّت - تقی سیدی | شعرهای درگوشی
فرقی ندارد، چه ساعت از شبانه روز باشد صدایت را که می‌شنوم خورشید در دلم طلوع می‌کند‌، - فروغ فرخزاد | شعرهای درگوشی
سیب و گندم خوردنم سهل است ،فرمان دِه:بمیر هر که را حوا تو باشی، حضرت آدم شود - امیرهوشنگ عظیمی | شعرهای درگوشی
تویی جان من و بی‌جان ندانم زیست من باری تویی چشم من و بی‌تو ندارم دیده بینا - مولانا | شعرهای درگوشی
نوشته ام که بدانی "عزیزِ خاطرِ مایی" وگرنه حوصله شعر عاشقانه ندارم - حسین صیامی | شعرهای درگوشی
در عشق نمی‌دانم درمان دل خویش خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست - رهی معیری | شعرهای درگوشی
بازآی که بازآید، در دیده مرا نوری - جهان ملک خاتون | شعرهای درگوشی
به جز مهر تو در جانم، کس دیگر ندارد جا تو افروزی جهانم را از این بهتر  نمی‌دانم - زهرا حسینی | شعرهای درگوشی
دو عالم را به یک‌بار از دلِ تنگ برون کردیم ، تا جای تو باشد - سعدی | شعرهای درگوشی
شک ندارم روز خلقت باتو خاکم مشترک بود این چنین که غیر عادی زنده هستی در وجودم - مهیا غلامی | شعرهای درگوشی
لُکنت فقط از کار ماندنِ زبان نیست چشم‌ها هم گاهی روی یک چهره گیر می‌کنند - رسول ادهمی| شعرهای درگوشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازگو با ما، مزار کعبه ی دلها کجاست؟ در کجا کردی نهان آن بی نشان را ای بقیع؟ قطره ای، اما در آغوش تو دریا خفته است کرده ای پنهان تو بحری بیکران را ای بقیع چشم تو خون گرید و «پروانه» می‌داند کجاست چشمه ی جوشان این اشک روان را، ای بقیع - محمد علی مجاهدی | شعرهای درگوشی
علی که دید ولی کاش بعد از این دیگر کسی میان شعله نبیند نگارش را.... - ... | شعرهای درگوشی
عاقبت از بند غم شد خسته جان‌فاطمه پر گرفت از آشیـــــان، مرغ روان‌فاطمه... - محمدعلی مردانی | شعرهای درگوشی