عریانترم ز شیشه و مطلوب سنگسار این شهر بی نقاب قبولم نمی کند بی سایه تر ز خویش حضوری ندیده ام حق دارد آفتاب قبولم نمی كند - محمد علی بهمنی | شعرهای درگوشی