سر به دوش گلرخی طناز داشت
مرد میدان با خدایش راز داشت
بی خبر بودیم و در خوابی عمیق
او ولی آن وقت شب پرواز داشت
نور باران می شد از رویش زمین
با بُت ظلمت سری ناساز داشت
عزت ایمان شد و خواری کفر
رفتنش هم در خودش اعجاز داشت
نقش بسته روی قبرش بس که او
غیرتی سنگین سر "سرباز" داشت
✍
#اسماعیلعلیخانی
✒️
@sherkadeh