میبینمش نزدیک خود مانند کرکس
در انتظار زخم کاری هست ناکس
سرپنجهاش در فکر لمس روح و جسمم
در سینه دارد کینههای کهنه از بس
با حوصله میچرخد اینجا صبح تاشب
بیکارتر از او ندارد این زمین کس
دنبال صید لحظهای از عمر هر آن
شایدشود شیریندهان ازطعم این گس
دائم تعارف میکند از میوهی شر
تا از کمال خود بماند قلب نارس
از حیلهاش غفلت نخواهم کرد، آخر؛
هرگز نگفته دشمنی را میکند بس
وقتی برای خواریام سوگند خورده
از او چرا باید نباشم برحذر پس؟
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh