صلی الله علیک یااباعبدالله شب جمعه ست ومن وحال وهوای حرمت این دل سوخته وسوز دعای حرمت شب جمعه ست پی وصل تو دلسوختگان می رسند از همه جا زیر لوای حرمت کاش جایی برسدگوشه ی یک صحن به من که مرا جایِ دگر نیست به جای حرمت دل مشتاق تو را نیست تمنای بهشت به خدا رشک بهشت است صفای حرمت تشنه ام تشنه ی دیدار،مرا اذن بده تا لبی تر کنم از کرب وبلای حرمت واژه ها بر سر و بر سینه زنان گریانند در حسینیه ی ای از زمزمه های حرمت چه نیازیست به گفتن که خودت می دانی دل من تنگ شده سخت برای حرمت