eitaa logo
کانال شعر علوی
876 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
37 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
می توانی تو انتخاب کنی می توانی تو انتخاب کنی فرصت انتخاب را دریاب سرنوشت تو هست در کفِ تو برکتِ انقلاب را دریاب می توانی تو انتخاب کنی می توانی تو چاره ساز شوی می توانی به انتخاب درست خُرم و سبز و سرفراز شوی می توانی تو انتخاب کنی مردِ فردایِ روشنت باشی می توانی به انتخاب درست چاره ی کارِ میهنت باشی 🔹 می توانی تو انتخاب کنی دولتی را که عاشق غرب است دولتی را که دل سپرده به غرب پی تحصیلِ لقمه ای چرب است یا نه ای دوست انتخاب کنی دولتی را که آوَرَد عزت دولتی که شود کرامت آن موجبِ افتخارِ این ملت 🔹 می توانی تو انتخاب کنی دولتی را که کدخدا خواه است دارد از عمق جانِ خویش یقین راهِ این سرزمین همین راه است یانه ای دوست ،انتخاب کنی دولتی را که نیست غرب پرست چه نیازی به کدخدا داریم تا به بخشندگی خدایی هست 🔹 می توانی تو انتخاب کنی دولتی راکه ضد اسلام است همه ی کارهای این دولت دردمندانه لنگ برجام است یا نه ای دوست انتخاب کنی دولتی را که عشقش ایران است مش او مشی بیست سی نشده مکتبش مکتبِ شهیدان است 🔹 می توانی تو انتخاب کنی آن کسی را که خویش مشغول است ساعتی از زمانِ مردم را به فِر و رنگِ ریش مشغول است یا نه ای دوست انتخاب کنی آنکه تنها به فکر غصه ی ماست فکر غمهای مملکت بودن از تلاشِ مداومش پیداست 🔹 می توانی تو انتخاب کنی آنکه را جمعه ها پیِ خواب است سالها بوده در پیِ کارِ نقشه هایی که نقش بر آب است یا نه ای دوست انتخاب کنی آنکه را جمعه ها در استان هاست هست همراه و یارِ مردم خویش محرم درد و غصه ی آن هاست 🔹 می توانی تو انتخاب کنی آنکه را فکرِ رقص و آواز است وقت ایجادِ فتنه می خندد نیش او وقت دردها باز است یا نه ای دوست انتخاب کنی آنکه غمخوار و چاره اندیش است پی آرامش وطن کوشد هر نفس فکر رفع تشویش است 🔹 می توانی تو انتخاب کنی آنکه را مسندی کند کورش باید آماده در سفر باشد تُشکِ لایکویِ فلان جورش یا نه ای دوست انتخاب کنی مردِ دولت کپر نشین باشد بهر ایرانِ پاک اسلامی خادمی مخلص و امین باشد 🔹 می توانی تو انتخاب کنی مرد ی اهل وطن فروشی را آنکه مثل اهالی طاغوت دوست دارد برند پوشی را یا نه ای دوست انتخاب کنی خادمی را که شُهره در پاکی ست وقت بحران میانه ی میدان پای تاسر لباس او خاکی ست 🔹 می توانی تو انتخاب کنی آنکسی را که عاشق میز است خاطراتش پر است از بحران یاد از آن سالها غم انگیز است یا نه ای دوست انتخاب کنی کسی از رنگ و جنس مردم را آنکه در این وطن هدف سازد خدمت پاک و بی تحکم را 🔹 می توانی تو انتخاب کنی آنکه را دردمند از آن بودی مشکلات تو را نظاره کند مردی از پشت شیشه ی دودی یا نه ای دوست انتخاب کنی مرد دولت کنار تو باشد سرور و حاکم و رییست نه صادقِ و ساده یار تو باشد 🔹 می توانی تو انتخاب کنی آنکه سرمایه دار می خواهد بی پناهان و درمندان را زیر کوهی فشار می خواهد یا نه ای دوست انتخاب کنی آنکه را فکر کارِ کارگر است با وجود هزار دغدغه اش باز فکر ناهارِ کارگر است 🔹 می توانی تو انتخاب کنی آنکه را ذلت آفرین باشد بهر ایرانِ سرفراز خودش مثل ماری در آستین باشد یا نه ای دوست انتخاب کنی آنکه را عزت آفرین باشد بشود جان پناهِ محرومین با ضعیفان کپر نشین باشد 🔹 می توانی تو انتخاب کنی مردی از مکتب رییسی را مردی از نسل حاج قاسم که کشته تزویر و پاچه لیسی را چند دفتر دلیل آوردم کس نگوید دگر، دلیلی نیست مرد راه رییسیِ مظلوم هیچ شخصی به جز جلیلی نیست 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
غدیری هستیم گفتیم علی(ع) و باعلی(ع)پیوستیم از هرچه به جز علی(ع) و آلش رستیم آغاز حیات ماست از عیدِ غدیر سوگند به نام او غدیری هستیم 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
عشقِ ناب خوشا کسی که گرفتارِ آفتاب شود خوشا دلی که خریدارِ عشقِ ناب شود شبیه شمع بیافتد به جان او شعله تمام هستی او قطره قطره، آب شود علی ست سرور عالم خوشا به آن بنده که خاک گردِ کفِ کفش آن جناب شود بنایِ خانه ی جانش رسد به آبادی کسی که از مِی عشق علی(ع)خراب شود به آسمان رسد از دردزار محبس خاک دلی که عاشقِ نامِ ابوتراب شود به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و یارِ آفتاب شود بگو به منکر حیدر،در این عذاب بسوز که آنکه حق نشناسد یقین عذاب شود هر آنکه قدر بهشت ولایِ او نشناخت اسیر دوزخ تردید و اضطراب شود شکوهِ ساحتِ دریاکجا؟ حباب کجا؟ به رقصِ موج ،عیان،پوچی حُباب شود قسم به عشق که سِرِ غدیر می داند کسی که یاورِ دلسوز انقلاب شود کسی که صاعقه ی عزت و شهامت او همیشه بر سر اهریمنان خراب شود بیا به عرصه به عشق علی(ع) که آن شخصی که آمده ست پیِ خدمت، انتخاب شود 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
درحال و هوایش... در سینه ام گل کرد شوقِ کربلایش پر شد دوباره جانم ازحال وهوایش در جان ما تنها نه در عالم، خداوند... کرده ست برپا خیمه ی ماتم برایش اویی که سیل دوست دارانش روانند دنبالِ راهِ نهضت بی انتهایش اویی که باز از حلقِ رگهای بریده گل می کند فریاد سرخ ربنایش دنیا سراسر مال دنیا دوست ها باد کافیست ما را سُکرِ چای روضه هایش آزادگانِ دهر سرتاسر اسیرش وارستگان از خاک یکسر خاک پایش هرگز نخواهد برد یک جو بهره از عشق هرکس که در عالم نباشد مبتلایش ای کاش یک جان نه هزاران جان مرا بود تا می شدم با آن هزاران جان فدایش
در انتظار صبح دولت عشق... به راه دیدنت از غصه ی جهان، غم نیست تمام راه شود رنجِ بیکران، غم نیست زمانه گر همه باشد ملال و حسرت و درد به شوقِ وصل تو یا صاحب الزمان(عج)،غم نیست نبوده ایم از اول به نام و نان پابند بُریدگان ز جهان را که فکرِ نان، غم نیست به شوق مرهمِ لبخند او به جاده ی عشق اگر که زخم ببینیم از این و آن غم نیست تمام عمر شود خاطراتِ بی مهری ز راه می رسد آن یارِ مهربان غم نیست برای حضرت جانان گذشته ایم از جان نه حرف دادن یک جان،هزار جان غم نیست در انتظارِ رسیدن به صبحِ دولتِ عشق ز رنجِ دولت نحسِ ............غم نیست 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
ای کاش... ای کاش که سهم ما شهادت باشد صد تکه شدن برایِ این خط باشد از رفتنِ صدهزار چون ما چه غمی؟! یارب سر خُم می سلامت باشد
صلی الله علیک یااباعبدالله شب جمعه ست ومن وحال وهوای حرمت این دل سوخته وسوز دعای حرمت شب جمعه ست پی وصل تو دلسوختگان می رسند از همه جا زیر لوای حرمت کاش جایی برسدگوشه ی یک صحن به من که مرا جایِ دگر نیست به جای حرمت دل مشتاق تو را نیست تمنای بهشت به خدا رشک بهشت است صفای حرمت تشنه ام تشنه ی دیدار،مرا اذن بده تا لبی تر کنم از کرب وبلای حرمت واژه ها بر سر و بر سینه زنان گریانند در حسینیه ی ای از زمزمه های حرمت چه نیازیست به گفتن که خودت می دانی دل من تنگ شده سخت برای حرمت
وعده‌ی صادق در ره دین خدا یک دل عاشق داریم شکر حق رهبر فرزانه و حاذق داریم به خداوند قسم، شور کلامش گویاست: باز هم نیت یک وعده‌ی صادق داریم 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
ارزش هایی که کم نمی شوند!!! در المپیکیم ما کافیست تنها این عزیز از چه تیغ انتقادِ رو به ما گردیده تیز؟ قصدِ ما بوده حضوری سبز در این رویداد نزدِ ما ارزش ندارد بُرد حتی یک پشیز ما به حکمِ دل فقط سویِ المپیک آمدیم چیست جرم ما اگر که حکم بوده گیشنیز؟ ما پیِ کسبیدن دانش به خارج رفته ایم یک نمونه؛اینکه لطفاً هست در خارج پیلیز ما گرفتیم امتیازات از حریفان قدر بُرد بوده باختن، تویِ تنیسِ روی میز گرچه بوده باخت اما عینِ بردن بوده است قصه ی شمشیر بازان غیور و خوب ،نیز از شناگرها دلیل باخت را پرسیده ایم گفته اند آقا،کف استخرهاشان بود لیز گر که قایقران ما در هفت تا هشتم شده گفته :شوهر عمه ی داییِ او بوده مریض هست جزء افتخاراتی که ما کسبیده ایم حذفِ تیر اندازها با اختلافی سخت ریز گر که تیراندازهامان حذف از جدول شدند درکنارِ گوش شان زنبور کرده ویز،ویز توی دو هم بسکه ما بودیم در میدان قوی هر رقیبی کرد از نام آورانِ ما گریز شخصی از ما گر که بر سَکّو نرفته عیب نیست اسم ما را بارها گفتند خیلی هم غلیظ بوده کشتی گیر ما چون موم در دستِ حریف تا که باراندازهای او شود خیلی تمیز ما فقط ناکام گردیدیم و محروم از مدال از شکست ما نزن حرفی که هست این حرف جیز شکرِ ایزد با تمام آنچه که رخ داده است کم نگردیده ز ارزشهای ماها هیچ چیز 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
تاکی؟ تا کی بساطِ حق کُشی برپا بماند؟ تا کی کفِ این ظلم بر دریا بماند؟ تا کی به رویِ گرده یِ خونین مظلوم از رد پایِ نحسِ ظالم جا بماند؟ تا چند سنگینی بارِ ظلمِ ناحق اینگونه شانه هایِ ما بماند؟ تن پروران تا در غم تن هایِ خویشند حیرت ندارد مِلتی تنها بماند ای امتِ اسلام برخیزید حیف است موضوعِ رمیِ ظلم در انشا بماند؟ تا کی میان کربلایِ خاکِ غزه خشک از عطش لبهای طفلی وا بماند تا چند باباها غمِ فرزند بینند؟ تا کی چنین فرزند بی بابا بماند؟ تا کی تعهدنامه های دوری از جنگ در زیرِ ننگِ اینهمه امضا بماند.؟ برچیده خواهد شد بساط ظلم قطعا حاشا اگر یک مورد استثنا بماند فرعونیان کودک کشی کردند یک عمر تا کاخِ ظلم و جورشان برپا بماند اما برایِ طرحِ نابودیِ فرعون کافیست تنها زنده یک موسی بماند 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
حلالت باد... دلیرم،سروِ سروستانِ بابا شدی اُمّید ایران جانِ بابا به عزمت پرچمِ ما باز بالاست حلالت،شیرِمادر نانِ بابا 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
درسِ ایثار... هربار درسی داشت رفتارِ معلم فصلی مهارت بود هر کارِ معلم دشتِ وجودِ دانش آموزان پر ازگل هر لحظه بود از لطف بسیار معلم در جان آنان داشت شوری خواب شیرین از صبح بعد و شوق دیدار معلم هر ثانیه صیادِ مروارید بودند از قلب دریای گهربار معلم شبها به یاد غصه هاشان اشک می ریخت در اوجِ غم چشمان بیدار معلم در راه حق از جمعِ یاران خدا بود تا شد در این مکتب خدا یار معلم ایثار معنی یافت در زیباترین شکل وقتِ کلاسِ درس ایثار معلم مانَد به جا یادِ مرامش تا همیشه در تک تکِ دلهایِ سرشارِ معلم 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی تاب بیان غم را حتی قلم ندارد دفتر توان اینقدر اندوه و غم ندارد یاران بی وفایش، خنجر در آستینند یاران اینچنینی افسوس کم ندارد از کوفیان نوشتند بسیار... در مدینه مظلوم دوم دهر یک هم قسم ندارد او حضرت کریم است اما برای درکش دلهای مرده ی شهر یک جو کرم ندارد بیرون خانه دشمن دارد ولی عجب نیست آنجا عجب که یاری در خانه هم ندارد باز این چه رستخیزیست درجان کائنات است مصراع نیمه جان ماند،او محتشم ندارد روی کفن سپاهی باتیر می نوشتند دنیا غریب دارد، از این رقَم ندارد قلبم حضور در صحن، دستم ضریح می خواست یک لحظه یادم افتاد، آقاحرم ندارد.... در غربت بقیعت ای کاش جان سپاریم عین بقاست این مرگ، اصلا عدم ندارد
فراق... یک آسمان لبیک در خود، نای دارد قلبم هوایِ زائر اِشرب مای دارد در حسرت مشایه کنج خانه ماندم گر در فراقت جان سپارم،جای دارد
کربلا تا کربلا تا هست هستی خون پاک تو به جوش است دریایِ خیلِ عاشقانت در خروش است لب تشنه جان دادی ولی از خُمِّ یادت جان تمام عشقبازان باده نوش است شد کربلایی دیگر اکنون خاکِ غزه یک سرزمین از خون گلها لاله پوش است شمرِ زمان امروز صهیون پلید است در خاکِ غزه نعره ی ظلمش به گوش است دردا از آنکه عشقِ ثارالله دارد اما ندای مرگ بر ظلمش،خموش است دردا که امروز امت اسلام جایِ جمعی مسلمان صورتِ،مکتب فروش است مشایه ی امسال راهِ وحدت ماست وقتِ نمودِ شورِ عزمِ این جیوش است یعنی که همدردیم با خلقِ فلسطین وقتی درفشِ چفیه هامان رویِ دوش است
آه ماند پایِ بی نصیبم بازهم از راه ،آه دستم از نخلِ بلندِ وصل شد کوتاه آه بازهم من ماندم و واگویه های رنجِ خویش بازهم ماندم من و این حسرتِ جانکاه،آه موسم مشایه کنج خانه باغم ماندم، خانه یعنی چه،بگو کنج اسارتگاه ،آه خانه ی ما خانه بر دوشان حریم امن اوست جز حرم ما را نباشد خانه ای دلخواه،آه آه برخیزد از این آتش که دارم در دلم آتش افزون تر کند در جان من هرگاه ،آه مرغ جان در کنج ماتم سرای تنگِ تن می زند بر سینه و سر با طنینِ آه ،آه هاتفی در جان ندایم داد در مشایه است هرکه دارد می کشد با یادِ ثارالله ،آه 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
آه ماند پایِ بی نصیبم بازهم از راه ،آه دستم از نخلِ بلندِ وصل شد کوتاه آه بازهم من ماندم و واگویه های رنجِ خویش بازهم ماندم من و این حسرتِ جانکاه،آه موسم مشایه کنج خانه باغم مانده ام، خانه یعنی چه،بگو کنج اسارتگاه ،آه خانه ی ما خانه بر دوشان حریم امن اوست جز حرم ما را نباشد خانه ای دلخواه،آه آه برخیزد از این آتش که دارم در دلم آتش افزون تر کند در جان من هرگاه ،آه مرغ جان در کنج این ماتم سرای تنگِ تن می زند بر سینه و سر با طنینِ آه ،آه هاتفی در جان ندایم داد در مشایه است هرکه دارد می کشد با یادِ ثارالله ،آه 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
چگونه ؟!... چگونه می شود یک لحظه چشم از جاده بر دارم که من از شور وحال اربعینی ها خبر دارم چگونه می شود چیزی ببینم غیر از آن جاده که من با دیدنِ تصویرهایش چشم تر دارم دوباره شور سرخِ سویِ او رفتن به دل دارم هوایِ دم به دم لبیک گفتن را به سر دارم نگو گرمای تابستان،که ناچیز است این گرما کنارِ آتشی که من از این غم بر جگر دارم کجا فکر عیال و خانمان دارم که می داند که او را از همه دلبستگی ها دوست تر دارم مرا خوانده ست آقای عزیزم با دلم امسال خودم در خانه ام اما دلی گرم سفر دارم 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
چایِ عراقی دیگر نمی گویم:عجب دردِ فراقی نزدیکِ من هستی اگر چه در عراقی نزدیک تر از من به من هستی،حبیبم می گیری از حال دلم هردم سراغی در قلبِ این لبیک های یا حسینی همراهِ این اشکِ روانِ اشتیاقی قلبم برای عشق شیرینت حرم شد هر بطن و دهلیزش شده،صحن و رواقی عشق تو بوده از ازل در سینه ی ما این شورِ بی پایان نبوده اتفاقی باهرچه می کوشند تا یادت نباشد اما همیشه یادِ تو باقی ست ،باقی با ذکرِ نامت باز در مشایه ام‌ من سیرابِ "مایِ بارد"م کرده ست ساقی با لطفِ موکب دار پیری باز، کامم شیرین شده از تلخیِ چایِ عراقی 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
درک در منزل.. ای تو ای آشنای بی همدِل ای که داری هزار تا مُشکل ای که اقوام و آشنایانت کرده اندت به خانه تنها وِل یا به قول خودت در این ایام مانده ای کنج خانه ات سینگل گله داری ز درد تنهایی گاه رویِ زبان و گه در دِل می روی وَر مدام با گوشی می خوری تویِ رختخوابت قِل می شماری همیشه موقعِ خواب تا سه میلیون و ده هزار و چِهِل گوسفندان آرزوها را آرزوهایِ یک به یک باطل می خوری در گرسنگی اغلب نیمرو فوق فوق آن نودل گاه هستی پیِ بدن سازی می زنی چند صدگرم دمبل گاه روی دوچرخه ی ثابت هستی و گاه رویِ پارالل می روی هی به موی و رویت ور با ژل و تینت و سایه و ریمل تویِ این روزگار می گردی پیِ یک راهِ چاره ی عاجل دوست داری کسی کُند درکت بهر بذلِ محبتی سائل سخت هستی پیِ رفیقی که بشنود صحبت تو را کامل بعد گویی به او برای سپاس جمله ای مثلِ هادیِ عامل های ای آشنای تنهایم های کوکب،مجید ،رافائل گوشی ات را درآر و زنگ بزن کارِ ماهست درک در منزل انگلیسی زبان اگر هستی بنده دارم دو مدرک تافِل متخصص به خانه ات آید کلِ کارِ تو را کند هَندِل گرکه خواهی به درک فوری ما زود بهبودی ات شود حاصل هُل بده توی این شماره ی کارت چند میلیون تُومان، ناقابل ۶۰۳۷_۱۰۰۰_۱۰۰۰_۱۰۰۰
😭در فقدان گربه ی خانه ی شماره ی ده😭 وامصیبت که روزمان سیه است بعد از این روزگارمان تبه است وای از این روز ،روزِ بدبختی ست فوریه ،مارس،مِه،کدام مَه است ؟ غصه گر اوج دارد این اوج است غصه را گر ته ی است باز تَه است جمع گردید تا که گریه کنیم ره به جز گریه در کدام ره است؟ کوفت،احمق ببند نیشت را بعد از این خنده بهر ما گنه است زهرمار است توی آن، هرجا بعد از این توی دست مان قدح است هرچه از زندگی و لذت هاست بعد از این داغ سخت،پیف ،عه است که بریتانیا عزادارِ گربه یِ خانه یِ شماره ده است
قصه ی خدمت می شناسد برتر از هر نام ،نامِ خویش را آنکه دید ارجح ز هر چیزی مقامِ خویش را صرف خواهد کرد در راهِ بقایِ نام و نان پست و میز خدمت و کار و کلام خویش را خویشتن را کی کُند وقف امام مکتبش؟ می کند خرج خودش حتی امامِ خویش را می کند پنهان نفاق خویشتن را در وفاق آنکه داده دست گمراهان زمام خویش را تلخ خواهد کرد کامِ مردم درمانده را تا کند شیرین به هر تزویر،کام خویش را می کُند قرآن حق یک روز رسوا،عاقبت آنکه را گسترده با آیات،دامِ خویش را هرکه باشد مرد خدمت شیوه اش اینگونه نیست کی پسندد بر دوام حق،دوام خویش را صرف خواهد کرد چون شمعی بدون‌چشمداشت در مسیرِ نور بخشیدن تمام خویش را غصه خواهد خورد از بهرِ ناهارِ کارگر می برد از یاد از اندوه ،شام خویش را جز برای یاریِ افتادگان و بی کسان برنخواهد داشت در ایام ،گام خویش را با عمل بر سیره ی مولایِ مظلومان علی(ع) می فرستد برهمه عالم پیامِ خویش را در دل ده کوره های دور پیدا می کند در دوای درد مردم ،التیام خویش را در میان موج تهمت های سخت و ناروا وا نسازد جز به ذکر خیر ،کامِ خویش را باهنر،آنکه شهادت را نصیب خویش ساخت دید لبخندِ امام تشنه کامِ خویش را چون رجایی یا رییسی تا ابد در قلبهاست هر که نشناسد به خدمت صبح و شامِ خویش را نیست هرگز خاکِ در خور بهر اهلِ آسمان می برد حق،دوستانِ بامرام خویش را خُرَّم آن مردان که نزد دوست دولت یافتند می فرستم سوی شان ازجان سلامِ خویش را
دوباره جمعه... دوباره جمعه و ما و هوای آمدنت دوباره دم زدن از ماجرایِ آمدنت دوباره ندبه و اشکی که می چکد آرام دوباره ناله ی ما و دعایِ آمدنت دوباره ما که بیان کرده ایم با احساس تمام هستیِ ماها فدایِ آمدنت دوباره ما که به گوشیم جمعه ها،شاید ز سمت کعبه بیاید نوایِ آمدنت همیشه منتظریم آن دقیقه را که جهان شود سرایِ صفا از صفایِ آمدنت چقدر در دلمان شوق و آرزو داریم شویم ماهمه حاجت روایِ آمدنت ولی همیشه به جز ندبه و دعا،کاری نکرده ایم ،دریغا ،برای آمدنت
به ساحت آسمانی محمدعلی بهمنی شاعر شنیدنی ست... شاعر سفیرِ ساحتِ نور است،روشنی ست شیرینی همیشه ی شورَش چشیدنی ست شاعرعجین به شعر خود اینجا کنارِماست آیینِ عاشقی مگر ازیاد رفتنی ست؟ با کیمیا به کسوتِ آیینه سازی است شعرش جلا وصیقلِ دلهایِ آهنی ست باغی شکوفه سر زده از شعرهایِ او اردیبهشتی است،نگویید بهمنی ست شاعر اگر چه رفته ولی باز زنده است با گوشِ جان خود بشنو،او شنیدنی ست گنجینه دار گنجِ معانی ست بهمنی گویای وصف او چو منِ مفلسی نه نیست 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
صلی الله علیک یارسول الله روضه بوده روزهایی که به پیغمبر گذشت آنچه بر او در دل این قوم کج باور گذشت مغزهای خشک از تعبیر رحمت عاجزند حضرت باران از آنان با دوچشم تر گذشت یک نفر ایمان سُستش را به مشتی سیم داد یک نفر از یاری دینش به مشتی زر گذشت گُل نپاشیدند مردم بر سرش، بسیارشد در عبور ازکوچه ها از زیر خاکستر گذشت می زد آتش بر دل افلاکیان از جور خلق درد دلهایی که بین احمد وحیدر گذشت رحمت للعالمین، یعنی مروت بر همه یعنی الگوی تمام خلق بودن، در گذشت غیر خوبی هیچکس از دست پیغمبر ندید از بدی هایی که دید ازخلق سرتاسرگذشت خانه اش کوی امید مردم درمانده بود چونکه می دیدند از این خانه ی اطهر گذشت با ادب در می زد عزراییل هنگام ورود چون به اذن فاطمه می باید از این در گذشت آه روزی با لگد با شعله بر در می زدند باز قلبم خون شد از روزی که برکوثر گذشت داشتم می گفتم از داغ رسول حق ولی می شود آیا مگر از روضه ی مادر گذشت؟