به مناسبت ایام به درک واصل شدن معاویه بن ابی سفیان لعنت الله علیه
می خونم از،رو گوشیِ هُواوی
شعری که از هزارتا پنده حاوی
نقل شده واسه یِ من از یه راوی
که گفته از خودِ دایی معاوی
یه مونده اینطرف چه اشتبایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
داییِ ما یه آدمِ بَگی بود
آدم بی بخار و بی رگی بود
از اونایی که باس ازش نگی بود
خوراک اون همش عرق سگی بود
می گفت اینم یه چیزه مثلِ چایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
لحظه به لحظه ،دم به دم،روز و شب
می خورد از این عرق سگی مرتب
ولی می گفت نمی زنم بهش لب
مذهبی بود به رو و ضد مذهب
ظواهرش ریاییِ ریایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
تو هم بودن همش دروغ و راستش
عرق،همون بود که دایی می خواستش
از این عمل اصن نمی می کاستش
عشق می کرد با اون و چیپس و ماستش
می گف اینا ثبت نمیشه جایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
تا لم می داد رو مبلِ مثلِ پنبه
عرق می خورد با طعمِ سیب و انبه
می خوند یهو داییِ صفر جنبه
نمازِ جمعه رو تو چهارشنبه
می گفت میخوایم جمعه بریم یه جایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
نصیحتو گوش نمی کرد اسد بود
نصیحتا پیشش همیشه رد بود
عاشق این روال و کار بَد بود
همش واسش تو حالِ مِتر ۱۰۰ بود
امون از آدمای جابه جایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
دایی که بود تو حیطه ی ظواهر
بودن تموم حرکتاش قر و فِر
می رفت رو منبر و می زد همش زِر
تویِ حکومت زده بود دایی... گلاب
چه باطنی داشت و چه ادعایی!
زور به گورتون بباره دایی
🔹
وقتی که صحبت از اصالت می شد
باید که صحبت از یه ملت می شد
لجن تویِ علم وراثت می شد
کلی بابا می اومد و خط می شد
هرکی تو بچه داشت یه ردپایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
می گفت بابام، صاف می کرد صداشو
هی می خاروند بیخودی دست و پاشو
عوض می کرد اینجا و اونجا جاشو
می موند باید بگه کدوم باباشو
می موند باید به کی بگه بابایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
وقتی می موند واسه جوابی لابُد
می گف که اصلا بوده از تعمد
سعادتی بوده که اینجوری شُد
خوبه که باباهام دارن تعدد
به این می گف یه لطف ماورایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
می گف که این عنایتِ خدا بود
هر کی به یه نحوی بابایِ ما بود
قدِ یه شهر تو خونه مون بابا بود
آره هزار و صد و پنجاه تا بود
بحث یه عده تازه بود سوایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
مادر خوبِ من چه مامانی بود
مادر آپشنال و آرمانی بود
مولدِ نیرویِ انسانی بود
خلاصه یخچالِ اِمرسانی بود
هرکیو می دید می شد هوایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
خلاصه از یه خانواده ی گود
اومد یه مرد خوب و پاک و پر سود!
هر صفتش از یه بابای اون بود
مثل مامان! نبود تو چیزی محدود
به چیزی هم نداشت اعتنایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
می خواست که میوه باشه شنبلیله
با شور و شوق دراومد از طویله
اومد و شد با رانت و زور و حیله
یا با تلاش و زور یه قبیله
مدعی حکومتِ کذایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
یه آدمِ ظریفی دور و برش
با حیله هاش می کرد همش مَنترش
همش می کرد با یه فریبی خَرِش
معاویه بلند میشه عرعرش
چه عرعری چه صوتِ دلگشایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
فکرو می گفت یه چیز بی فایده
عقلو می دید شبیهِ یه زائده
تو سفره به عرق می گفت:مائده
گیر بکنم تو قافیه با ئده
میگم یهو قافیه ها را با ایی
زور به گورتون بباره دایی
🔹
باید باشیم تموم مون فسُرده
یعنی چی؟ ناراحت باشید یه خورده
این بابا خالِ مومنینِ مرده
عجب گو...هی رافلک از ما برده
چه درد و غصه ای عجب بلایی
زور به گورتون بباره دایی
#خال_المومنین
#معاویه
#احمد_رفیعی_وردنجانی