در آن روزی که عالم را بنا کرد چه اعجازی خدا با مصطفی کرد گل آدم به مهر احمد آراست چنین عشاق او را نیک پیراست محمد شد نگین آفرینش چراغ پر فروغ راه دانش ترنم بخش باران بهاری نوای روح بخش هر قناری ز نامش کیمیا شد ذره ی خاک روان تیره شد همچون مهی پاک محمد محور پرگار هستی از او باشد همه بالا و پستی جهان از نام او پاینده گردد مه و خورشید از او تاینده گردد محمد نفس والایش علی بود علی آئینه داری منجلی بود محمد بی علی ، هیهات هیهات محمد با ، علی یک روح مرآت به مهرش هر دلی آرام گیرد طرب از نام پاکش جام گیرد اسیر عشق اوست از بند آزاد غبارش را به هر جا گر برد باد به لب گر ذکر نام احمد آید ز دل آلودگی ها را زداید رها شو زین جهان پاک و مجرد به یک صلوات بر ال محمد بم