توتِ تابستان ِتو، طعم گس پاییز من... کی به پایان می رسد ناز تو و پرهیز من؟ گوشه ای از اصفهان، زاینده رودِ گریه ام نیست شورِ شمس، در حیرانیِ تبریز من مثلِ کفشی تنگ، یا پیراهنی کوچک شده بی تو این دل، این دلِ از جست و جو لبریزِ من ای لبانت لانه ی مرغانِ تردید و سکوت ! چیست جز این واژه هایِ ساده، دستاویز من؟ رسمِ عشقِ روزگار این است، باید بگذری زیرِ چترِ دیگری، در بارشِ یکریز من.. ✿ ⃟ ⃟☃️✿ ⃟ ⃟❄️✿ ⃟ ⃟❄️✿ ⃟ ⃟☃️ ‌ @sherziba110