⛥ کف کرد دریا، تشنه‌ی موج صدایت بود دلشوره‌ات را داشت ، محو رد پایت بود تو "باله" می‌رقصیدی و از دور می‌دیدم "پروانه‌ای "غرق تماشای "شنایت" بود قند/ آب میشد در دلِ قندانِ هر صبحم وقتی لبت روی لب فنجان چایَت بود روی سرَت دست زمستان نقل می‌پاشید هر دانه‌ای از برف فکر ِ پاگشایت بود شاید ویار ِ نور کرده مادرت آن‌روز خورشید، گرم از خنده‌های ناشتایت بود از "خُرده نانِ" سفره‌ی شامِ تو نان خورده‌ست امروز ، گنجشکی که مشغول دعایت بود با این همه ، بغض تو در بیتی نمی‌گنجید وقتی نگاهت پشت قاب خنده‌هایت بود ✍🏻     ────┅────      ـــــــــــــــــــــــــــ♥️ℒℴνℯ♥️ــــــــــــــــــــــ @sherziba110