زان چشمِ سیه گوشه‌ی چشمی دگرم کن! بی‌خودتر از اینم کن و از خود به درم کن! یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم یک جرعه‌ی دیگر بچشان، مست‌ترم کن! شوقِ سفرم هست در اقصای وجودت لب تر کن و یک بوسه جوازِ سفرم کن! دارم سرِ پرواز در آفاق تو ای یار! یاری کن و آن وسوسه را بال‌وپرم کن! عاری ز هنر نیستم امّا تو عبوری از صافیِ عشقم دِه و عینِ هنرم کن! صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست بارانِ منِ خاک شو و بارورم کن! افیون‌زده‌ی رنجم و تلخ است مذاقم با بوسه ای از آن لبِ شیرین شکرم کن! پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن‌گاه تا لذّتِ آغوش بدانی خبرم کن! شرحِ من و او را ببر از خاطر و در بر بفشارم و در واژه‌ی «تو» مختصرم کن! ـــــــــــــــــــــــــــ♥️ℒℴνℯ♥️ــــــــــــــــــــــ @sherziba110