دلم هر آن ، برایت تنگ میگیرد
جهانم ، با وجودت رنگ میگیرد
نه آهی سازِ من دارد ، نه آهنگی
تو باشی ، زندگی آهنگ میگیرد
خیابان میکشد خنجر به حلقومم
ز هر سو خانه با من جنگ میگیرد
نوازش میکنم تا ، بوستانم را
به دستش بیمحابا سنگ میگیرد
زمین، زاری کند از ضجّهام هر روز
زمان هم ، لایهای از زنگ میگیرد
نگاهم میکنی ، آرام گیرد دل
چو برگردی، برایت تنگ میگیرد
# محمدرضا_فتحی
🌷@sherziba110🌷