روی بالش مانده اشک و ردپای غربتم
خانه را آشفته کرده های های غربتم
باز امشب دردهایم را شبیه قصه ها
مادرانه گفتهام با لای لای غربتم
تو همینجایی، تپشهای دل شوریده ام
می شود تکرار پشت انزوای غربتم
کاش باد از پشت پرچین اتاقم می رساند
تا به گوش قاصدک هایت صدای غربتم
تکیه گاه من! کجای شهر منزل کرده ای؟
تا به دیوارت زنم من شانههای غربتم
در میان غصه خوابم می بَرد، هرچند که
باز رویای منی در ما ورای غربتم
ای طبیب درد عالم، آه سوزانم ببین
نسخهای تجویز فرما بر شفای غربتم
#زینب_عدالتیان